نظر آرمان ابراهیمی برای کتاب زانوی غم بغل نمیگیرم

زانوی غم بغل نمیگیرم
آرمان ابراهیمی
۱۴۰۴/۰۸/۰۳
00
نویسنده، تو این کتاب سراغ یکی از سختترین تجربههای انسانی میره: فقدان، اندوه، شکست و احساسات تلخ. اون روایت شخصی ش رو با تجربههای آدمای مختلف ترکیب کرده و میگه که پذیرفتن این احساسات – نه فرار ازشون – میتونه نقطهٔ شروعی برای رشد باشه. کتاب عنوانش هم تقریباً خلاصه ش میکنه: «من زانوی غم بغل نمیگیرم» یعنی نمیخوام همیشه تسلیم غم بشم، اما این مهمه که باهاش روبه رو شم. نقاط قوتزبان کتاب خیلی صمیمیه و روایتاً از دردها، ترسها و شکها صحبت میکنه که معمولاً جامعه شون رو سرکوب میکنه. کتاب فقط شعار نمیده؛ تمرینها و راهکارهایی داره که خواننده رو تشویق میکنه عمل کنه، نه فقط بخونه. ترجمه فارسی هم نسبتاً روان و درک شدنیه، طوری که آدم احساس نکنه با اثری خشکِ روان شناسی برخورد کرده. نقاط ضعفکتاب گه گاه کمی پراکنده به نظر میرسه؛ یعنی ممکنه از یه تجربهی تلخ بری به یه آموزش و دوباره به خاطره ای، و این باعث بشه بعضی بخش هاش ریتم ش تا حدودی پایین بیاد. اگر انتظار داری یه راهنمای کامل درمانی باشی، ممکنه کتاب نیازت رو کاملاً پوشش نده؛ چون تمرکز بیشتر روی پذیرش احساسیه تا ارائهٔ نرم افزارهای دقیق روان شناختی. نتیجه گیریاگه این روزا با از دست دادن چیزی یا کسی دست وپنجه نرم میکنی، یا حس میکنی که احساساتت نمیذارن زندگی کنی، این کتاب میتونه یه همراه باشه؛ رفیقی که میگه «بیا با هم این غم رو حسابی بغل کنیم و بعدش کاری کنیم که اجازه نده غم جلوی زندگی مون رو بگیره». امتیاز من بهش: ۸ از ۱۰
هیچ پاسخی ثبت نشده است.