برای من، آنا کارنینا نه شاهکارادبی، بلکه نمایشی از روشنفکریِ ریاکارانه است — یادگار ذهنی بسته و متناقض است. اثری که بیشتر به گذشته تعلق دارد تا به ذهنی آزاد و امروزی
تولستوی نویسندهایست که در ظاهر در پی معنا و حقیقت است، اما در عمل اسیر نظام فکری فرسوده و مذهبیایست که از آن جدا نشده.
زن در دنیای او نه انسانی آزاد، بلکه ابزاری برای داوری اخلاقی مردانه است. او وانمود میکند روشنفکر و جستوجوگر است، اما پشت ظاهر اندیشهگرانهاش، همان قضاوتهای کهنه و ناعادلانه پنهان مانده.
رمان طولانی، سنگین و فاقد بینش تازه است؛ نه سرگرم میکند، نه به درک انسانی میافزاید. بهگمان من، تولستوی نمونهی نویسندهایست که تاریخ بزرگش کرده، اما اندیشهاش در بند گذشته مانده — روشنفکری در ظاهر، و تعصب در باطن.
صادقانه بگویم، نمیدانم چرا باید چنین کتابی را خواند یا چرا اینهمه توصیه میشود — من معنای این تحسینها را درک نکردم.
با تشکر از کتابراه و گوینده توانا علی عمرانی.
تولستوی نویسندهایست که در ظاهر در پی معنا و حقیقت است، اما در عمل اسیر نظام فکری فرسوده و مذهبیایست که از آن جدا نشده.
زن در دنیای او نه انسانی آزاد، بلکه ابزاری برای داوری اخلاقی مردانه است. او وانمود میکند روشنفکر و جستوجوگر است، اما پشت ظاهر اندیشهگرانهاش، همان قضاوتهای کهنه و ناعادلانه پنهان مانده.
رمان طولانی، سنگین و فاقد بینش تازه است؛ نه سرگرم میکند، نه به درک انسانی میافزاید. بهگمان من، تولستوی نمونهی نویسندهایست که تاریخ بزرگش کرده، اما اندیشهاش در بند گذشته مانده — روشنفکری در ظاهر، و تعصب در باطن.
صادقانه بگویم، نمیدانم چرا باید چنین کتابی را خواند یا چرا اینهمه توصیه میشود — من معنای این تحسینها را درک نکردم.
با تشکر از کتابراه و گوینده توانا علی عمرانی.