اسپویل:
نویسنده در این کتاب به روایت زندگی جوانی روستایی به نام راسکولنیکوف پرداخته که برای تحصیلات دانشگاهی خود، رهسپارپترزبورگ شده است. جوان در خانه محقری سکونت گزیده و مشغول به تحصیل میباشد، اما طولی نمیپاید که به علت فقر ترک تحصیل میکند. داستایفسکی به زیبایی، به بررسی زوایای روانی راسکولنیکف پرداخته و با روانکاوی انگیزههای وی، به مسائلی چون رابطه افراد با درون خویش، جهان پیرامون و خدا میپردازد. راسکولنیکف که از فقر به تنگ آمده بود به واسطه یکی از دوستان خود با پیرزن نزول خواری آشنا میشود که مقداری پول در ازای ضمانت شی میدهد. راسکولنیکوف به میخوارگی روی میآورد و در یکی از بارها با مارملادوف که کارمند سابق دولت بوده، آشنا میشود. مارملادوف داستان زندگی خود را برای جوان بازگو میکند. مارملادوف دختری به نام سونیا دارد. سونیا برای نجات خواهر و برادر کوچک تر خود از گرسنگی به تن فروشی روی میآورد. راسکولنیکوف شیفته این از خودگذشتگی سونیا شده و در ذهن خود او را در مقام یک فرشته مجسم میکند. ناپلئون الگو جوان بود و راسکولنیکف برای اینکه خود را در رکاب الگو خود ببیند گمان میکرد باید از خود شجاعت به خرج دهد. او قتل پیرزن رشوه خوار را گزینه مناسبی برای این امر میپنداشت، از این رو نقشه قتل را کشید و خود را آماده ساخت. روز موعود به آپارتمان پیرزن رفت و طبق نقشه خود او را به قتل رساند. رمان مذکور، پیامدهای آزادی یک انتخاب افسار گسیخته در جامعه را به نمایش میگذارد. این مساله از طریق قهرمانی مطرح میشود که آسیبهای روحی فراوانی دیده است. او در نهایت به گناهش اعتراف میکند، گناهی که از نظر او با هدف جلب رضایت جامعه و حل مشکلات مالی خودش بوده است. مطالعه این اثر به علاقه مندان ادبیات کلاسیک روسیه توصیه میشود.
نویسنده در این کتاب به روایت زندگی جوانی روستایی به نام راسکولنیکوف پرداخته که برای تحصیلات دانشگاهی خود، رهسپارپترزبورگ شده است. جوان در خانه محقری سکونت گزیده و مشغول به تحصیل میباشد، اما طولی نمیپاید که به علت فقر ترک تحصیل میکند. داستایفسکی به زیبایی، به بررسی زوایای روانی راسکولنیکف پرداخته و با روانکاوی انگیزههای وی، به مسائلی چون رابطه افراد با درون خویش، جهان پیرامون و خدا میپردازد. راسکولنیکف که از فقر به تنگ آمده بود به واسطه یکی از دوستان خود با پیرزن نزول خواری آشنا میشود که مقداری پول در ازای ضمانت شی میدهد. راسکولنیکوف به میخوارگی روی میآورد و در یکی از بارها با مارملادوف که کارمند سابق دولت بوده، آشنا میشود. مارملادوف داستان زندگی خود را برای جوان بازگو میکند. مارملادوف دختری به نام سونیا دارد. سونیا برای نجات خواهر و برادر کوچک تر خود از گرسنگی به تن فروشی روی میآورد. راسکولنیکوف شیفته این از خودگذشتگی سونیا شده و در ذهن خود او را در مقام یک فرشته مجسم میکند. ناپلئون الگو جوان بود و راسکولنیکف برای اینکه خود را در رکاب الگو خود ببیند گمان میکرد باید از خود شجاعت به خرج دهد. او قتل پیرزن رشوه خوار را گزینه مناسبی برای این امر میپنداشت، از این رو نقشه قتل را کشید و خود را آماده ساخت. روز موعود به آپارتمان پیرزن رفت و طبق نقشه خود او را به قتل رساند. رمان مذکور، پیامدهای آزادی یک انتخاب افسار گسیخته در جامعه را به نمایش میگذارد. این مساله از طریق قهرمانی مطرح میشود که آسیبهای روحی فراوانی دیده است. او در نهایت به گناهش اعتراف میکند، گناهی که از نظر او با هدف جلب رضایت جامعه و حل مشکلات مالی خودش بوده است. مطالعه این اثر به علاقه مندان ادبیات کلاسیک روسیه توصیه میشود.