نظر خاطره برای کتاب خیلی دیر

خیلی دیر
خاطره
۱۴۰۴/۰۶/۲۶
00
داستانی پراز هیجان. پلیسی، جنایی، عاشقانه. در واقع قسمت عاشقانهاش در قسمتهای هیجانش حل میشه ویه اثر خواندنی وپر کشش درست کرده. عشق، خیانت، مواد مخدر، قاچاقچی مواد، دختر زیبا بی پول وپناه و... همه وهمه داستانی ساختن که خط به خط بیشتر جذب میشی و لذت میبری. از نطر من خیانت همیشه خیانت است حتی اگر به یه قاچاقچی ومعتاد خیانت بشه. اسلون دختر زیبا و بی پول وبی پناه که به آسا یه قاچاقچی پولدار پناه آورده و آسا واقعا عاشقش شده و حتی براش انگشتر گران قیمت الماس میخره تا باهاش ازدواج کنه. تمام مخارج دانشگاهش رو پرداخت میکنه ومیخواد براش خونه جدا از این خونه که محل معتادهاست بخره و... ولی اسلون از امکانات آسا استفاده میکنه اما عاشق کارتر که تو دانشگاه دیدش و سر از خونه آسا در میاره میشه. اسلون خیانتکار پستی که مثل بقیه خیانتکارها خودش رو توجیه میکنه که آسا معتاد و قاچاقچی هستش مگه از روز اول ندید؟ چرا دنبال کار نرفت؟ مثلا خدمتکار شبانه روزی بشه؟ اسلون میخواست با راحتی زندگی کنه و دانشگاه بره و همه رو با پول آسا انحام بده ولی دلش رو به کارتر بده. سرانجام این مثلث عشقی و خیانت و ماجراهای کارتر و اسلون خیلی جالب و خوندنی وهیجان انگیز. از خوندن این کتاب به اندازه داستان ربکا نوشته دافنه دوموریه لذت بردم
هیچ پاسخی ثبت نشده است.