نظر سهیلا حمیدی برای کتاب استخوانها دروغ نمیگویند

استخوانها دروغ نمیگویند
سهیلا حمیدی
۱۴۰۴/۰۶/۱۳
00
در ابتدای کتاب ماری توی صندوق عقب ماشین کلانتره و کمک میخواد اما در صفحه ۳۸۴ کتاب مطرح میشه که کلانتر ماری رو کف خیابون خفه میکنه و بعد اون رو می ندازه تو صندوق عقب ماشینش این بی دقتی نویسنده رو دوست ندارم
هیچ پاسخی ثبت نشده است.