نظر F_1362 برای کتاب کتاب فروشی گمشده

کتاب فروشی گمشده
اوی وودز، ملیکا شایسته
۱۷۶ رای
F_1362
۱۴۰۴/۰۶/۰۹
کتابهای تخیلی هم باید از یه سِیرِ منطقی پیروی کنن. اگر خانواده اوپالین انقدر پول نداشتن که حاضر بودن دختر جوان رو به هر طریقی که شده به ازدواج مردی مسن ولی پولدار وادار کنن، چطور می تونستن شهر به شهر ردشو بزنن و در نهایت اونو با هزینه ی گزاف ماهیانه توی تیمارستان بستری کردن؟؟؟؟ و چرا ۲۰سال طول کشید تا اوپالین واسه نجاتش تلاش کنه؟ ۲سال و ۵سال منطقی بود ولی ۲۰سال خیلی عجیبه. اینکه مادام باودن به چشم یسری آدم میومد ولی یسری نه هم از هیچ منطقی پیروی نمیکرد. اگر قرار بود فقط به چشم آدمهای خوب قصه بیاد، چرا شین هم اونو دید ولی مادر مارتا ندید؟ اون مهمونی دوستای مادام باودن هم که وصله ی نچسب داستان بود. یعنی بودنش تو کتاب نه تنها کمکی نکرد که سوالای زیادی هم ایجاد کرده که اینا کی بودن و چرا مادام باودن خودشو ازشون قایم کرد و اینکه همه جارو تمیز کردن و رفتن قرار بود چه مفهومی تو ذهن مخاطب ایجاد کنه؟ اگر این قسمت حذف بشه هم هیچ اشکالی تو کتاب ایجاد نمیکنه. و......
هیچ پاسخی ثبت نشده است.
👋 سوالی دارید؟