نظر بهرام الهامی برای کتاب صوتی کتابخانه نیمه شب

کتابخانه نیمه شب
بهرام الهامی
۱۴۰۴/۰۵/۱۶
00
همزمان با تموم شدن این کتاب، انگار چیزی درون من هم به پایان رسید. نه از جنس غم یا خالی شدن، بلکه بیشتر شبیه به لحظه ای که آدم بعد از یه رؤیای عمیق و پرماجرا بیدار می شه و چند ثانیه نمی دونه هنوز توی کدوم واقعیت ایستاده. ارتباطی که با داستان گرفتم فراتر از صرفاً هم ذات پنداری با نورا بود. انگار خودم هم لای قفسه های اون کتابخونه راه می رفتم، کتاب های زندگی هامو ورق می زدم و به تمام اون “اگر” هایی فکر می کردم که گاهی شب هامو بی خواب می کنن. مت هیگ با زبانی ساده ولی به طرز عجیبی عمیق، فلسفه ی زندگی، افسردگی، پشیمونی و معنای انتخاب رو طوری به تصویر کشیده که حتی بعد از بستن کتاب هم، فکر آدم رو رها نمی کنه. ایده ی وجود بی نهایت زندگیِ موازی که هرکدوم نتیجه ی فقط یک انتخاب متفاوت اند، هم آرامش بخشه و هم ترسناک. این کتاب، یه دعوت بی صدا بود به پذیرش خودمون، با همه ی اشتباهات، حسرت ها و آنچه هستیم. برای من، «کتابخانه نیمه شب» فقط یک رمان نبود؛ تلنگری بود که توی لحظه های خاموشی ذهن، نوری انداخت و بهم یادآوری کرد که زنده بودن، خودش یک انتخاب ارزشمنده
هیچ پاسخی ثبت نشده است.