داستان جالبی از زبان تعامل است، تعاملی بین پیرمردی دارای مدرک فوق دکتری ریاضی و مادر مجرد پسری ده ساله که فاقد تحصیلات عالیه است و از طرف شرکت خدماتی برای رسیدگی به امور نظافت منزل و پخت وپز به واسطه بیوه برادر پرفسور به استخدام وی درآمده است، پرفسوری که در رشته ریاضی سالیان سال دارای کرسی مطرحی در محافل دانشگاهی و علمی بوده و از بد روزگار در چندین سال قبل در سانحه رانندگی دچار آسیب شدیدی به ناحیه سر شده و روزانه فقط ۸۰ دقیقه قادر به یادآوری افراد و وقایع جدید (از زمان تصادف) است، فردی تقریبا منزوی که فارغ از شرایط پیرامونش مدام در حال بررسی اعداد در زوایای مختلف علم ریاضی و پیگیری و حل مسائل سخت جایزه دار مجلههای معروف علمی است، قبل از حضور راوی در منزل پرفسور، خدمتکارهای مختلفی که بر سر کار امدند به دلیل اینکه پرفسور هر روز انها را نمیشناخت و به دلیل محدودیتهای شدید تعاملی، شرایط کار را سخت کرده بود و کسی قادر به تحمل آن شرایط کاری نبود، تا اینکه راوی داستان به عنوان خدمه مشغول به کار میشود، مصاحبه عجیب وخارج از عرف پرفسور، باعث میشود احساسات و نیاز به توجه زن که سالیان زیادی در ناملایمات زندگیش سرکوب شده بود جوانه بزند و کلید راه یابی به تعامل دو طرفه میشود که نتایجی چون درخواست پرفسور به حضور فرزند راوی در منزل، مواجه پرفسور با ترس از حضور در خارج از خانه و.. میشود و این تغییر رویه زندگی پرفسور منجر به اخراج راوی توسط بیوه برادر پرفسور میشود، اما احساس عمیقی که بین پسر راوی و پرفسور ایجاد شده بود، مجدد آنها را در کنار هم قرار میدهد، حتی با بدتر شدن شرایط پرفسور این پیوند ادامه مییابد و باعث رشد روحی و فکری طرفین میشود
صداگذاری هم به نظرم خوب و مناسب بود
صداگذاری هم به نظرم خوب و مناسب بود