هدف اصلی داستان خوب بود این رمان میخواد یه تلنگر بزنه به آدمهایی که زندگیشون رو با تکیه به یه نفر دیگه ساختن، بدون اینکه خودشون واقعاً رشد کرده باشن. وقتی اون آدم (مارک) میمیره، همه چیز بههم میریزه و تازه بقیه باید بفهمن کی هستن، چی میخوان، و چطور باید مستقل زندگی کنن.
اما در مورد شخصیت غریبهای که قراره بیاد و ایجاد تحول کنه، اغراق شده و غیر قابل باور هست، غریبهای ای که در عرض شش ماه، زبان و ادبیات فرانسویش عالی میشه و در مورد موتور ماشینها در حد حرف ایها اطلاعات داره
چهار دوست هم کاملا تحت تاثیر قرار میگیرن، به طوری که دوست مرده براشون بی اهمیت میشه، اما بخش آخر داستان به نظرم هدف اصلی رو زیر سوال میبرند قرار بوده شاهدان از وابستگی به موارد دربیان، اما در این حالت هم وابسته به یون میشن.
در کل داستان بدی نیست اما من دوستش نداشتم.
اما در مورد شخصیت غریبهای که قراره بیاد و ایجاد تحول کنه، اغراق شده و غیر قابل باور هست، غریبهای ای که در عرض شش ماه، زبان و ادبیات فرانسویش عالی میشه و در مورد موتور ماشینها در حد حرف ایها اطلاعات داره
چهار دوست هم کاملا تحت تاثیر قرار میگیرن، به طوری که دوست مرده براشون بی اهمیت میشه، اما بخش آخر داستان به نظرم هدف اصلی رو زیر سوال میبرند قرار بوده شاهدان از وابستگی به موارد دربیان، اما در این حالت هم وابسته به یون میشن.
در کل داستان بدی نیست اما من دوستش نداشتم.