من از خوندن ارباب زمان یه حس عجیب گرفتم حس اینکه چقدر تو زندگی دنبال کنترل زمان بودم، در حالیکه خود زمان اصلاً قابل کنترل نیست. داستانش ساده بود اما پر از معنا نه شعاری، نه سنگین، ولی دقیقاً همون چیزی که باید تو لحظهی درست میشنیدم. برام جالب بود که چطور میشه از دل یه قصهی کوتاه، اینقدر تلنگر گرفت. این کتاب یه جور دعوت آرومه به اینکه یه لحظه وایسی، نفس بکشی، و بپرسی واقعاً دارم زندگی میکنم، یا فقط دارم میگذرم؟
اگه اهل فکر کردن به زمان، مرگ، یا معنای زندگی باشی، این کتاب میتونه یه نقطهی شروع خوب باشه نه با جواب، بلکه با سوالای درست.
اگه اهل فکر کردن به زمان، مرگ، یا معنای زندگی باشی، این کتاب میتونه یه نقطهی شروع خوب باشه نه با جواب، بلکه با سوالای درست.