نظر 📚 طاها احمدی 📚 برای کتاب ادن، عزیزترین دوستم

ادن، عزیزترین دوستم
📚 طاها احمدی 📚
۱۴۰۴/۰۳/۰۶
00
با سلام و عرض ادب خدمت شما دوستان عزیز. این داستان در شش صفحه نوشته شده است. داستان از این قرار است که پدر و مادر رزا می خواهند سروسامانی به خانه بدهند؛ بنابراین وسایل کهنهٔ خود را دور می ریزند. بین این وسایل کهنه اسباب بازی های رزا هم وجود داشت که یکی از آن ها خرسی به نام تدی خرسه بود. از قضا رزا همان روز تصمیم می گیرد برای بازی به بیرون برود که ناگهان تدی خرسه را در گوشه ای می یابد. او خرس را بر می دارد و به خانه می برد؛ ولی پدرو مادرش او را بخاطر داشتن چنین عروسک کثیفی نکوهش می کنند. رزا برای اینکه نظر خانواده اش را تغییر دهد برای تدی خرسه لباس های نو می بافد و خرس را مثل روز اولش تمیز میکند. بعد به پدرو مادرش نشانش می دهد و در کمال تعجب می بینم که پدرو مادرش اجازه می دهند با آن بازی کند. نکته این هست که از روی ظاهر کسی را قضاوت نکنیم؛ زیرا ظاهر را می شود تغییر داد؛ اما باطن را کمتر و گاهی هیچوقت نمی شود تغییر داد. با تشکر از کتابراه و شما دوستان عزیزم. 💯🌹
هیچ پاسخی ثبت نشده است.