نظر مهری هادی زاده برای کتاب حال دلم

اگر که داستان درمورد عشق و دلدادگیه دلناز و شاهین بوده پس جریان اون زن که اول و اخر کتاب راجع بش نوشته شده کیه؟ چرا نتونستم هویتش رو درک کنم، قسمت فوت پدر و مادر دلناز چقدر یهویی بود؟ رفیق دلناز چی شد؟ چرا خبری از دوسش نگرفت؟ چرا دلناز بعد از بهبودی نرفت خونه پدر و مادرش رو ببینه و یا سر بزنه انگار نویسنده با بی حوصلگی نوشت و بعد این همه انتظار و کشمکش مث آب خوردن شاهین و به بازی گرفتن و فرستادنش سفر! اگه هدف رسیدن به عشق معنوی و به دور و هوسه چرا با خودکشی باید به وصال می‌رسید! فکر میکنم خیلی از جاها حالت افسانه‌ای داشت. از همه مهم تر چرا شخصیت اول داستان خیلی زیباست خانم‌های ساده با صورت‌های معمولی حق دوست داشته شدن رو ندارن؟ و همچنین پسره پولدار و همه چی تمومه. درسته که رمان بر پایه‌ی تخیل رویا بافی و ایتم‌های دیگه نشات میگیره و زاده‌ی ذهن نویسندس اما خب باید تا حدودی به واقعیت نزدیک باشه