اگر این کتاب یه چیزی بهم یاد داد این بود که انسان زنده هم میتونه مرده باشه
زمانی که ناامیده، زمانی که تو تنهایی خودش، خودش رو اسیر میکنه زمانی که خودش رو توی کار گرفتار میکنه و هیچ کاری براش مهم نیست غیر از موقعیتی که توش گیره. شما وقتی تمام دلخوشیت یه کتابخونه باشه، یه ساز باشه حتی فقط زن و بچه ات باشه و دنیا به این بزرگی رو محدود میبینی، مردی
زمانی که ناامیده، زمانی که تو تنهایی خودش، خودش رو اسیر میکنه زمانی که خودش رو توی کار گرفتار میکنه و هیچ کاری براش مهم نیست غیر از موقعیتی که توش گیره. شما وقتی تمام دلخوشیت یه کتابخونه باشه، یه ساز باشه حتی فقط زن و بچه ات باشه و دنیا به این بزرگی رو محدود میبینی، مردی