واقعا عالی بود. مخصوصا اخرش.
داستان در در مورد یه مرد بود که توی کتابخونه یه جای دنج داشت و اونجا میخوابید و با یه فلاسک چای و کتاب خودشو سرگرم میکرد ولی از کجا میخواست بدونه که این کارا اونو از دنیا جدا نگه میداره اون از نگاههای مردم هراس داشت و متنفر بود اما دختری در یک روز سرد که در خیابان پشت پنجره به خود میلرزید و در خواست ماندن در کنار اورا داشت، زندگی او را متحول کرد. اما فردای ان روز دختر به مترو افتاد و مرد. ولی روحش در دنیا سرگردان ماند او دنبال قاتلش بود. به همین خاطر به دلیل عشقش نسبت به مرداز او درخواست کمک برای پیدا کردن قاتلش کرد که او را به مترو انداخته بود و..... واقعاً داستانهای ایرانی هم خیلی زیبا و هیجان انگیز هستند. بهتون پیشنهاد میکنم این کتاب رو بخونید
داستان در در مورد یه مرد بود که توی کتابخونه یه جای دنج داشت و اونجا میخوابید و با یه فلاسک چای و کتاب خودشو سرگرم میکرد ولی از کجا میخواست بدونه که این کارا اونو از دنیا جدا نگه میداره اون از نگاههای مردم هراس داشت و متنفر بود اما دختری در یک روز سرد که در خیابان پشت پنجره به خود میلرزید و در خواست ماندن در کنار اورا داشت، زندگی او را متحول کرد. اما فردای ان روز دختر به مترو افتاد و مرد. ولی روحش در دنیا سرگردان ماند او دنبال قاتلش بود. به همین خاطر به دلیل عشقش نسبت به مرداز او درخواست کمک برای پیدا کردن قاتلش کرد که او را به مترو انداخته بود و..... واقعاً داستانهای ایرانی هم خیلی زیبا و هیجان انگیز هستند. بهتون پیشنهاد میکنم این کتاب رو بخونید