نظر مهدی خزایی برای کتاب صوتی پاچه خیزک

سلام دوستان این داستانک مرا به یاد دیالوگی بین یزکیر و گرالد ریویایی در داستان مشهور ویچر از مجموعه رمانهای ارائه شده در کتابراه می‌اندازد. در مکانی به نام مرز دنیاها یزکیر می‌پرسد گرالد مردم از این همه هیولا تعریف کردند، پس کار تو روبه راه می‌شه و درامد زیادی کسب می‌کنی و دیگه گرسنه نمی‌مونیم! گرالد گفت اینها هیچ کدام هیولای واقعی نبودن، خود مردم روستا هیولای واقعی بودن به نظر تو اون یکی که شب مشروب زیادی خورده و وقتی با حال خراب زنش رو کتک می‌زنه یا دیگری که مادر بزرگ پیرش رو چپن هنوز نمرده و زنده است، گرسنگی می‌ده، هیولا هستن یا اون موجود فلک زده‌ای که برای سیر کردن شکمش از روی غریزه شکار می‌کنه؟!....... خودتان قضاوت دو استاد بزرگ نویسندگی را با هم مقایسه کنید. چقدر شباهت دارند یا چقدر تفاوت، نحوه بیان یک موضوع واحد براساس دو فرهنگ و قومیت متفاوت، بسیار زیبا نیست!