نظر 📚samira(◕ᴗ◕✿) برای کتاب صوتی مردی با کبوتر

مردی با کبوتر
📚samira(◕ᴗ◕✿)
۱۴۰۳/۱۲/۱۵
00
یک داستان سیاسی بود و من تا به حال چنین داستانهای سیاسی نخوانده بودم و با آن آشنا نیستم در مورد یک سازمان ملل متحد بود که بسیار بزرگ بود و هزاران اتاق داشت ا میگفتند که یکی از اتاقها پنهان شده و کسی نمیداند که کجاست. هنگامی که تمام نمایندگان از کشورهای مختلف به آن جا آمده بودند تا در سخنرانیهایی شرکت کند و خبرنگاران و مردم بسیاری در آن جا بودند. یک پسر آمریکایی به نام جانی که لباس کویا رو میپوشید از تگزاس به آن جا آمده بود او یک کبوتر نیز همراه خود داشت به آن اتاق مخفی راه پیدا کرده بود. در واقع پیرمرد سرخپوستی که در سازمان ملل کفشها را واکس میزد این راه مخفی را به جانی نشان داد و با او همراه شد فرانک همسر جانی نیز آن جا بود جانی میخواست به سازمان ملل بفهماند که باید بعد معنوی را نیز در آن مکان پرورش دهند او خود را شبیه گاندی کرده بود و از چند خبرنگار که با آنها متحد شده بودند پنهانی از او مصاحبه کردم و در روزنامهها منتشر کردند. در واقع کبوتر نماد صلح و آن سرخ پوست تبعیض نژادی بود و در کنار آن بعد معنوی نیز وجود داشت مردم همه عکس العمل نشون دادم و جانی حمایت کردند اما آخر داستان را متوجه نشدم اینکه جانی در آسمان پرواز میکند و فرانک او را با تفنگ میکشد و این بسیار تخیلی بود به نظر من باید پایان زیباتری برای آن پیدا میکردند.
هیچ پاسخی ثبت نشده است.