کتاب انگار خودم نیستم، مانند کتاب بنفش مایل به لیمویی درباره زوجهایی در میانسالی است که به جبر زمانهای که متولد شدهاند و بالیدهاند، مجبور به تحمل خیلی چیزها شدند از جمله مهاجرت، جدایی و سرگشتگی.
زندگیهای معمولی که دورنمای خوبی دارند اما از درون کسی عمیقا شاد نیست و این واقعیت زندگی این نسل است.
کتاب با پایان باز تمام میشود که بر خلاف نظر خیلیها به نظرم جالب بود، یعنی هیچ وقت برای هیچ چیزی نمیشود یک نقطه پایان گذاشت. زندگی جریان دارد و غیر قابل پیش بینی هست.
زندگیهای معمولی که دورنمای خوبی دارند اما از درون کسی عمیقا شاد نیست و این واقعیت زندگی این نسل است.
کتاب با پایان باز تمام میشود که بر خلاف نظر خیلیها به نظرم جالب بود، یعنی هیچ وقت برای هیچ چیزی نمیشود یک نقطه پایان گذاشت. زندگی جریان دارد و غیر قابل پیش بینی هست.