نظر 📚samira(◕ᴗ◕✿) برای کتاب صوتی حاجی مراد

حاجی مراد
📚samira(◕ᴗ◕✿)
۱۴۰۳/۱۱/۲۶
00
داستان در مورد مردی هست که به او حاجی میگفتند اما او واقعاً به مکه نرفته بود. در گذشته مادرش و خواهرش برای زیارت کربلا تمام وسایل خود را فروخته بودم. وقتی به آن جا رسیدن کارشان به گدایی کشید. و پسر تصمیم گرفت نزدعمویش برود. و آن جا کار کند سالها آن جا ماند و زن گرفت زن او خوب نبود و همیشه با یکدیگر دعوا میکردند. آنها بچهدار نمیشدند همه میگفتند که او را طلاق بده و زنی دیگر بگرد روزی او در خیابان زنی را دید با زن خودت اشتباه گرفت. زیر لبه چادرش سفید بود با او دعوا کرد و فکر کرد که زنش صدایش را تغییر داده است. همیشه در خانه دیگران را مسخره میکند و صدایشان را تقلید میکند. اما او رو دستگیر کردن و او فهمید که اشتباه کرده است. او جریمه شد و به او شلاق زدن وقتی به خانه رفت تصمیم گرفت که زنش را طلاق دهد.
هیچ پاسخی ثبت نشده است.