این کتاب به نظر میاد که نخستین تجربه نویسندگی پائولو کوئلیو باشه و پیداست که خیلی با شور نوشته شده ولی نتونسته تجربه ش رو به درستی آغاز کنه ولی یک تجربه عرفانی طلایی بوده.
کتاب خیلی گیرا نیست به جز فصل آخر و صفحات پایانی که در اونجا راوی که یک سالک در راه عرفان است به فهمی رسیده که بیشتر مکتبهای عرفانی دنبال اون هستند. و شبیه داستانهای خیلی عادی بدون پرش و تنوع ماجرای کتاب پیش میره. شاید چند صفحه نخست کتاب این حس رو به خواننده انتقال بده که یک کتاب اساطیری پر هیجان رو خواهد خواند ولی نه فرازی و نه نشیبی میبینیم و حس میکنیم داره حوصله مون سر میره.
موضوع بنیادین کتاب درباره عرفان و خودشناسی است با کمی سویه دینی و علاقه به مسیحیت و به ویژه شوالیههای تمپل که بابت این نمیشه از نویسنده خرده گرفت چون به نظر میاد تبلیغات دینی نکرده و باور شخصیش رو گفته. از سویی هم اون هم از دید باورها و هم تکنیکهای داستان سرایی در میان کتاب رشد میکنه و این مشهوده
همانطور که گفته شد داستانها خیلی گیرا نیست و خود من خیلی از فصلهای میانی رو نخوندم ولی از پس از اون مراسمی که گرفته میشه برای اون ۱۱ نفر که به همراه راهنماشون راه سلوک رو پیمودند یکم هیجان چاشنی کار میشه و مفاهیم عرفانی کمی بولد میشه و میتونه خواننده همزادپنداری کنه. انگار خود نویسنده هم در میان کتابی که مینویسه یک سری تکنیکها رو یاد میگیره و هر چه جلو میره کمی بهتر میشه. یکم هم تصویرسازی بهتری نسبت به محیط پیرا میکنه.
من خودم نمیتونم این کتاب رو به کسی پیشنهاد کنم، نه به این معنی که خوب نیست چون به درد کسانی میخوره که دنبال مفاهیم عرفانی هستند و خیلی هم کند پیش میره داستانش ولی به نظرم خودم تونستم یه ارتباط نسبی باهاش بگیرم.
کتاب خیلی گیرا نیست به جز فصل آخر و صفحات پایانی که در اونجا راوی که یک سالک در راه عرفان است به فهمی رسیده که بیشتر مکتبهای عرفانی دنبال اون هستند. و شبیه داستانهای خیلی عادی بدون پرش و تنوع ماجرای کتاب پیش میره. شاید چند صفحه نخست کتاب این حس رو به خواننده انتقال بده که یک کتاب اساطیری پر هیجان رو خواهد خواند ولی نه فرازی و نه نشیبی میبینیم و حس میکنیم داره حوصله مون سر میره.
موضوع بنیادین کتاب درباره عرفان و خودشناسی است با کمی سویه دینی و علاقه به مسیحیت و به ویژه شوالیههای تمپل که بابت این نمیشه از نویسنده خرده گرفت چون به نظر میاد تبلیغات دینی نکرده و باور شخصیش رو گفته. از سویی هم اون هم از دید باورها و هم تکنیکهای داستان سرایی در میان کتاب رشد میکنه و این مشهوده
همانطور که گفته شد داستانها خیلی گیرا نیست و خود من خیلی از فصلهای میانی رو نخوندم ولی از پس از اون مراسمی که گرفته میشه برای اون ۱۱ نفر که به همراه راهنماشون راه سلوک رو پیمودند یکم هیجان چاشنی کار میشه و مفاهیم عرفانی کمی بولد میشه و میتونه خواننده همزادپنداری کنه. انگار خود نویسنده هم در میان کتابی که مینویسه یک سری تکنیکها رو یاد میگیره و هر چه جلو میره کمی بهتر میشه. یکم هم تصویرسازی بهتری نسبت به محیط پیرا میکنه.
من خودم نمیتونم این کتاب رو به کسی پیشنهاد کنم، نه به این معنی که خوب نیست چون به درد کسانی میخوره که دنبال مفاهیم عرفانی هستند و خیلی هم کند پیش میره داستانش ولی به نظرم خودم تونستم یه ارتباط نسبی باهاش بگیرم.