نظر 📚samira(◕ᴗ◕✿) برای کتاب صوتی خیابان

خیابان
📚samira(◕ᴗ◕✿)
۱۴۰۳/۱۱/۱۷
00
چه داستان غمگینی مردم دور آن بچه فقیر که تصادف کرده بود ایستاده بودند و فقط تماشا میکردند. بچه فقیری که دستش جوراب بوده و مرده بود و ماشین فرار کرده بود. بیشتر از همه کار آن زن و جنسانه بود که داخل ماشینش نشسته بود و از صحنه فیلم میگرفت و ادعای خبرنگاری میکرد. افرادی که در آن جا جمع شده بودند فقط در حال تماشا کردن و داستانسازی بودند و کمتر کسی در آن جا دیدم که کمکی کرده باشد. شاید بهتر هست در اینجور مواقع برای روی آن بچه فاتحه بخوانیم و به یاد کودکان فقیر یا کودکان کار بیفتیم البته بزرگترهای آن کودک نیز مقصر هستند که چنین کاری را به گردن او انداختن. آخر داستان نیز یک کودک پولدار که داخل ماشین بود از ماشین پیاده میشود تا کیف افتاده کودک را بردارد اما دوباره صدای بوق ماشین و بعد آن اتفاق دوباره رخ میدهد.
هیچ پاسخی ثبت نشده است.