خیلی ممنون خانم برادران برای این کتابهای فوق العاده من که معمولا خیلی زمان میبره تا یک کتاب بخونم هر سه کتاب شمارو در کم تر از ده روز تموم کردم.
با اجازتون یک سری نکات را بیان میکنم:
اول از همه داستان کتاب بسیار جالبه و این باعث جذب بیشتر مخاطب میشه بنده به شخصه کتاب مهرگان رو بیشتر دوست داشتم در ادامه در کتاب آبانگان تا یک جاهای قصه خوبه ولی از یه جایی مرتبا یه سری مطالب تکرار میشوند و کمی خسته کننده میشود در مورد شخصیت دایانا از اول داستان همه مرتبا اون رو یک فرد بسیار قوی و باهوش ذکاوت میدانند و دائما این رو بیان میکنند اما در واقعییت هیچگاه به جز یکی یا دور مورد در بقیه موارد دایانا همواره شخصیت ضعیف و احساسی داره مرتبا نظراتش با یک حرف و یا یک جمله تغییر میکند شاید بتوان گفت در کتاب اول به دلیل سن کم و تا حدودی تا کتاب دوم این قابل قبوله هرچند این با واقعیتهای آن زمان در تناقض است در آن زمان دختر و پسرها حتی باوجود سن کم تصمیمات بزرگی میگرفتن و بسیار توانمند بودن در واقع دایانا ۱۷ساله بیشتر شبیه دختران امروز جامعه ایران اما از این بگذریم در کتاب سوم هم باز بارها شاهد تناقضات و تصمیمات احساسی هستیم حداقل در کتاب سوم توقع میرفت دایانا شخصیت باثباتی داشته باشد هرچند سعی شد درداستان دلیل ضعفها و... رو احساسات او نسبت به پوریا باشد یا حتی علاقه او به قدرت هم اما بازهم قانع کننده نبود و باوجود آن همه تعریف از قدرتمندی دایانا اما تا پایان اون همچنان احساسی و ضعیف بود.
با اجازتون یک سری نکات را بیان میکنم:
اول از همه داستان کتاب بسیار جالبه و این باعث جذب بیشتر مخاطب میشه بنده به شخصه کتاب مهرگان رو بیشتر دوست داشتم در ادامه در کتاب آبانگان تا یک جاهای قصه خوبه ولی از یه جایی مرتبا یه سری مطالب تکرار میشوند و کمی خسته کننده میشود در مورد شخصیت دایانا از اول داستان همه مرتبا اون رو یک فرد بسیار قوی و باهوش ذکاوت میدانند و دائما این رو بیان میکنند اما در واقعییت هیچگاه به جز یکی یا دور مورد در بقیه موارد دایانا همواره شخصیت ضعیف و احساسی داره مرتبا نظراتش با یک حرف و یا یک جمله تغییر میکند شاید بتوان گفت در کتاب اول به دلیل سن کم و تا حدودی تا کتاب دوم این قابل قبوله هرچند این با واقعیتهای آن زمان در تناقض است در آن زمان دختر و پسرها حتی باوجود سن کم تصمیمات بزرگی میگرفتن و بسیار توانمند بودن در واقع دایانا ۱۷ساله بیشتر شبیه دختران امروز جامعه ایران اما از این بگذریم در کتاب سوم هم باز بارها شاهد تناقضات و تصمیمات احساسی هستیم حداقل در کتاب سوم توقع میرفت دایانا شخصیت باثباتی داشته باشد هرچند سعی شد درداستان دلیل ضعفها و... رو احساسات او نسبت به پوریا باشد یا حتی علاقه او به قدرت هم اما بازهم قانع کننده نبود و باوجود آن همه تعریف از قدرتمندی دایانا اما تا پایان اون همچنان احساسی و ضعیف بود.