نظر Omid برای کتاب صوتی بینوایان

بینوایان
Omid
۱۴۰۳/۱۱/۱۲
00
عشق، جرم، فقر و انقلاب؛ این ها چهار کلیدواژه و چهار ستون اصلی رمانی هستند که بیشتر از یک قرن و نیم از انتشار آن می گذرد و در طول این زمان نه تنها از یادها نرفته، که غنی تر و ارزشمندتر هم شده است. کتاب بینوایان یکی از آن آثار بی عیب و نقص است که یکی در تمام دنیا اولین تجربۀ رمان خوانی را برای میلیون ها نفر رقم زده است. داستان این کتاب از ژان والژان شروع می شود که بعد آزادی از زندان تغییری اساسی می کند و با راه اندازی کارخانه ای موفق، شهردار شهر کوچکی می شود. شهری که از قضا فانتین و ژاور هم در آن حضور دارند؛ مادر کوزت -که بعداً به مهم ترین شخص در زندگی ژان والژان تبدیل می شود- و بازرس تیزبین پلیس که در تمام طول داستان بین دستگیری این محکوم سابق یا نادیده گرفتن قانون با خودش در چالش است. فانتین که از شدت فقر و بی سرپناهی به روسپی گری روی آورده، تا آخرین نفس ها به دخترش کوزت فکر می کند و با خیال این که او حمایت تناردیه ها را دارد، تمام دار و ندارش را برای آن ها می فرستد. از سمت دیگر کوزت تحت غیرانسانی ترین و زشت ترین رفتارها از حقوقش محروم شده و با بدترین مراقبت ها و کمترین غذاها به کنیزی خانواده تناردیه در می آید. ژان والژان که هویتش توسط بازرس ژاور فاش شده بود، پس از گذراندن چند سال حبس دوباره، به مسافرخانه می رود و طبق قولی که داده بود کوزت را از چنگ تناردیه و زن و دخترانش نجات می دهد. سال ها می گذرد و پسر جوانی که بر سر عقاید سیاسی با پدربزرگش به مشکل خورده، از زندگی مرفه دست می کشد و برای تحصیل رشته حقوق، از قضا دقیقاً به همان محلی می رود که کوزت نوجوان به همراه پدرخوانده اش ژان والژان، حالا سال هاست با آرامش در آن زندگی می کنند. ماریوس به کوزت دل می بندد و همزمان با باور.
هیچ پاسخی ثبت نشده است.