نظر رها نادری برای کتاب صوتی صد سال تنهایی

صد سال تنهایی
رها نادری
۱۴۰۳/۱۱/۰۸
10
صد سال تنهایی داستان شش نسل از یک خانواده است که در یک دهکده خیالی به اسم ماکوندو زندگی میکنند. ماجرا این است که که خوزه آرکاردیو بوئندیا به علت قتل یک نفر مجبور به ترک محل زندگیاش میشود و همراه اورسلا، همسرش، و چندنفر از همسایههایش مهاجرت کرده و دهکده ماکوندو را بنا میکنند. کولیها از شخصیتهای پررنگ داستان هستند؛ زیرا پل ارتباطی بین ساکنان این دهکده و دنیای بیرون هستند. کولیها هرساله به دهکده میآیند و اختراعات و اکتشافات جدید خود را به اهالی دهکده نشان میدهند. در میان کولیها شخصی بهنام ملکیادس وجود دارد که در طول داستان چندین بار میمیرد. این شخصیت نقش مهم و تعیینکنندهای را هم در سرنوشت خانواده خوزه دارد و از شخصیتهای اصلی داستان است. با شروع جنگهای داخلی، اهالی ماکوندو نیز ساکت و منفعل نمیمانند و سپاهی را به فرماندهی فرزند دوم خوزه آرکادیو بوئندیا راهاندازی میکنند. در خود دهکده نیز آرکادیو (فرزند پیلار ترنرا و خوره آرکادیو) از سوی عموی خود بهعنوان رئیس شهر انتخاب میشود ولی بعد از فتح شهر توسط نیروهای محافظهکار تیرباران میشود. سرانجام سرهنگ آئورلیانو، صلح را میپذیرد و به خانه برمیگردد. او پس از پذیرش صلح درصدد مرگ خودخواسته برمیآید و به سینهاش شلیک میکند اما جانِ سالم بهدر میبرد و بقیه عمرش را صرف ساختن ماهیهای کوچک طلایی میکند. آئورلیانو بابیلونیا آخرین فرزند از نسل بوئندیاست. نام او در ابتدا آئورلیانو بوئندیا است اما با کشف رمز نوشتههای و آثار بهجا مانده از ملکیادس به نام پدریاش، یعنی بابیلونیا، پی میبرد و در نهایت اورسولا تسلیم مرگ میشود. در نهایت شهر ماکوندو خالی از سکنه میشود و همه خانواده بوئندیا را از خاطر میبرند.
هیچ پاسخی ثبت نشده است.