نظر 📚samira(◕ᴗ◕✿) برای کتاب صوتی تپلی زبر و زرنگ

تپلی زبر و زرنگ
📚samira(◕ᴗ◕✿)
۱۴۰۳/۱۰/۱۲
30
داستان آموزنده برای کودکان بود که در آیه خرگوش توپولو در حال بازی بود او بعد از بازی تصمیم گرفت که به خانه برود اما وقتی به خانه رسید که پدر و مادرش نیست خرگوش توپولو و زبلو تصمیم گرفت کاری انجام دهد تا پدر و مادرش را شاد کند پس به آشپزخانه رفت هویجهای زیادی را دید چاقو رو برداشت و آنها را ریز ریز کرد اما باعث شد که هویجها به اطراف پراکنده شود به نزد کتابخانه پدرش رفت و با یک دستمال شروع کرد به تمیز کردن آنها اما دستمال بسیار خیس بود و باعث شد که همه آنها خراب شوند وقتی پدر و مادرش آمدند متوجه این خرابکاریها شدند خرگوش توپولو فکر کرد که آنها خوشحال میشود اما مادر پدرش گفتند که بعضی کارا مخصوص بزرگترهاست و تو نباید انجام میدادی دست زدن به چاقو خطرناک است. خرگوش توپولو متوجه شد که کار اشتباهی انجام داده است و تصمیم گرفت که دیگر چنین کاری انجام ندهد.
هیچ پاسخی ثبت نشده است.