نظر 📚samira⁦(⁠◕⁠ᴗ⁠◕⁠✿⁠)⁩⁦ برای کتاب مشکل سانی

مشکل سانی
ماریتا کاظم پور ماشک
۳۲ رای
📚samira⁦(⁠◕⁠ᴗ⁠◕⁠✿⁠)⁩⁦
۱۴۰۳/۱۰/۰۵
داستان یک حلزون به نام سانی بود که عمو و عمه‌اش کشته شده بودند و مضطرب شده بود و شب‌ها در خواب راه می‌رفت دوستانش سنجاب قهوه‌ای و مورچه زلزله برای اینکه حال او را خوب کنند خانه زیبا از پوست گردو درست کردم و با چسب درخت به هم متصل کردند یک گردو را برداشتند و به دارکوب گفتند که پوستش سوراخ سوراخ کند و داخل آن لانه یک کرم شب تاب و آن را به عنوان چراغ خانه ثانی قرار دادم ثانی با دیدن خانه خوشحال شد و از دوستانش تشکر کرد اما یک روز کلاغ او را به خاطر صدف براقش برد دوستانش برای پیدا کردنش از موش کارآگاه کمک گرفتند موش کاراگاه گفت کلاغ‌ها چیزهای براق را دوست دارند مورچه زلزله تیله‌ای را آورد و تصمیم گرفتم با آن کلاغ را گمراه کنند کلاغ به سمت آن تیله رفت و در همین هنگام قهوه‌ای ثانی را از لانه کلاغ نجات داد.
یک داستان آموزنده برای ما بود که دوستان همیشه برای کمک به یکدیگر تلاش می‌کنند و در بین آن‌ها محبت صمیمیت و احساس مسئولیت نهفته شده است.
هیچ پاسخی ثبت نشده است.
👋 سوالی دارید؟