وقتی تند و تند اخبار تیراندازی در مدارس و ایستگاههای مترو و پارکها و کلوپها و مراکز خرید از غرب میاد، آدم ممکنه از خودش بپرسه آخه چرا!
این دلیلشه؛ خانوادههای از هم گسسته و فروپاشی اخلاق و خیانتها و روابط نامشروع و... که در غرب تبدیل کاملا عادی شده.
دوستی داشتم که غرب بزرگ شده بود. والدینش از هم جدا شده بودن. وقتی تو دوران راهنمایی با مادرش اومده بود ایران، میگفت براش عجیبه که بچههای کلاس هم پدر دارن هم مادر. میگفت جایی که اون بزرگ شده، بچهها اکثرا فقط مادر داشتن که اون هم به خاطر کار زیاد عملا در زندگی بچهها نقش زیادی نداشته. به ما حسودیش میشد که خانواده کامل داشتیم. البته با وضع فعلی بی اخلاقی که اینجا راه افتاده، دور نیست زمانی که ما هم مثل اونها بشیم.
اما درباره داستان: از لحلاظ شخصیت پردازی و روند اتفاقات و ایجاد تعلیق بد نیست. البته کار نوآورانه و خیلی جالبی هم نیست. خصوصا این سبک بازگویی ماجرا از دید چند شخصیت که جدیدا مد شده و همه از همین روش استفاده میکنن که دیگه خسته کننده شده.
بعضی جاهاش رو زدم رفت جلو چون حوصلهام سر رفته بود.
در کل از اینکه به این داستان گوش کردم ناراضی نیستم.
این دلیلشه؛ خانوادههای از هم گسسته و فروپاشی اخلاق و خیانتها و روابط نامشروع و... که در غرب تبدیل کاملا عادی شده.
دوستی داشتم که غرب بزرگ شده بود. والدینش از هم جدا شده بودن. وقتی تو دوران راهنمایی با مادرش اومده بود ایران، میگفت براش عجیبه که بچههای کلاس هم پدر دارن هم مادر. میگفت جایی که اون بزرگ شده، بچهها اکثرا فقط مادر داشتن که اون هم به خاطر کار زیاد عملا در زندگی بچهها نقش زیادی نداشته. به ما حسودیش میشد که خانواده کامل داشتیم. البته با وضع فعلی بی اخلاقی که اینجا راه افتاده، دور نیست زمانی که ما هم مثل اونها بشیم.
اما درباره داستان: از لحلاظ شخصیت پردازی و روند اتفاقات و ایجاد تعلیق بد نیست. البته کار نوآورانه و خیلی جالبی هم نیست. خصوصا این سبک بازگویی ماجرا از دید چند شخصیت که جدیدا مد شده و همه از همین روش استفاده میکنن که دیگه خسته کننده شده.
بعضی جاهاش رو زدم رفت جلو چون حوصلهام سر رفته بود.
در کل از اینکه به این داستان گوش کردم ناراضی نیستم.