نظر 📚samira(◕ᴗ◕✿) برای کتاب دوازده پرنسس رقصنده: مجموعه داستان ویژه نوجوانان

دوازده پرنسس رقصنده: مجموعه داستان ویژه نوجوانان
📚samira(◕ᴗ◕✿)
۱۴۰۳/۱۰/۰۳
10
یک کتاب از مجموعه داستانهای خارجی بود بعضیها قشنگ و بعضیها غمگین یا ترسناک بود داستان اول ۱۲ پرنسس بودند که شبها در ناکجا آباد میرقصیدند و پادشاه هر دفعه یک شخص را مامور میکرد تا ببیند آنها کجا میروند اما موفق نمیشوند با آن افراد کشته میشدند در حقیقت ۱۲ پرنسس از زیرزمین اتاق به سرزمین دیگری میرفتند و در آن جا در یک قصری با ۱۲ پرنس دیدار میکردند و با آن ۱۲ پرنس میرقصیدند و جشن میگرفتند به به نظر من آنها بسیار سنگدل و بیرحم بودند چطور میتوانستم بگذارند این افراد نگهبان راحت کشته شوند و فقط بخندند آن ۱۲ پرنس چرا از پادشاه پرنسسها را خواستگاری نکردند عاقبت پادشاه فهمید و یک دخترش را به ازدواج آن کهنه سرباز درآورد داستانهای دیگر نیز قشنگ بود داستان کفشهای قرمز چقدر ترسناک بود به خاطر اینکه دختر کفشهای قرمز در کلیسا پوشید مورد توجه همگان قرار گرفت پوشیدن کفش در کلیسا باید سیاه باشد و از آنجایی که او خلاف قوانین را انجام داده بود مورد عذاب خدا قرار گرفت وان کفشها به پایش چسبیده و مدام در حال رقص در جاهای مختلف بود عاقبت پایش قطع شد بیشتر داستانها تخیلی بود من داستان آقای چسبنده را خیلی دوست داشتم در آن یک دختر یک آکواریوم داشت که در آن انواع ماهیها بودند یک حلزون خیلی کوچولو که با آن آقای چسبنده میگفت بیشتر اوقات در سنگریزهها گم میشد و دختر به آن توجه میکرد روزی مادرش آکواریوم را تمیز میکرد و جلبکهایی در آن قرار میدادند متوجه شد حلزونها دو تا شدن و یکی از آنها به واسطه جلبکها آمده بود و آقای چسبنده اکنون یک دوست داشت داستان آخر یعنی همان بالا و بالاتر را متوجه نشدم پسرش نامه بود یا برگ نفهمیدم.
هیچ پاسخی ثبت نشده است.