نظر 📚samira(◕ᴗ◕✿) برای کتاب صوتی ما اسباب بازی جدید میسازیم

ما اسباب بازی جدید میسازیم
📚samira(◕ᴗ◕✿)
۱۴۰۳/۰۹/۲۰
10
داستان در مورد چند تا بچه موش بود که پیش پدرشون رفتن و از او خواستند که برای آن ها اسباب بازی جدید بگیره اما پدرشان گفت که ما در انبار چوب داریم و می توانیم با آن ها برایتان اسباب بازی درست کنم چه ها خوشحال شدند و همه با هم به انباری رفتم هرکس یک چیزی می گرفت یکی چکش یکی میخ یکی اره پدرش مشغول کار شد و بچه ها رفتن بخوابند پدرشان توانست یک گاری و یک بازی فکری درست کند او همچنین به تلاش خود ادامه داد و یک قرقره یک شطرنج و یک موش کوچک نیز درست کرد نیمه شب شد و پدر خسته رفت خوابید دا صبح زود بچه ها بیدار شدند و با دیدن آن اسباب بازی ها بسیار خوشحال شدند آن ها در حال بازی با آن ها بودند که یک دفعه چشمشان به یک صندوق افتاد که در آن پر از کاغذ رنگی چسب و کاموا بود آن ها فکر کردند که با آن ها چه کاری می تواند انجام بدن بعد از مدتی تصمیم گرفتند که با آن کامواها چیزهای جالبی درست کنند آن ها با آن کامواها گل خورشید و یک کرم درست کردند سپس تصمیم گرفتند ه اسباب بازی های پدرشان را با آن کاغذها کادو کنند یکی از روبان صورتی درست کرد و به کادوها نصب کرد خیلی زیبا شد و آن ها پنهان شدن پدرشان که تازه از خواب بیدار شده بود با دیدن آن کادوها تعجب کرد و گفت چقدر زیبا هستند چه کسی آن ها را درست کرده است و فهمید که کار بچه موش ها هستند و بسیار خوشحال شد بچه موش ها از اینکه توانسته بودند پدرشان را خوشحال کنند شادمان شدند. داستان آموزنده ای برای کودکان و همچنین بزرگسالان بود که به آن ها یاد می داد که می توانند با وسایل بازیافتی و دور ریختنی چیزهای جالبی درست کنند.
هیچ پاسخی ثبت نشده است.