وقتی داستان را گوش دادم و در آن متوجه شدم که یک روباه با خروس دوست است و در زمین کشاورزی میکنند و ذرت میکارند بسیار تعجب کردم از روباه بعید است که کشاورزی کند و با یک خروس دوست شود او ذرتهای خود را به خروس امانت گذاشت و نزد خانوادهاش رفت تا به آنها سری بزند زیرا همسرش بچهدار شده بود اما خروس نامردی کرد و مرغ و جوجهها را صدا کرد و همگی از آن ذرت خوردند.
روباه برگشت و دید در زمینش هیچ زرتی وجودنداردوهمهی ذرتها خراب شده بودند.
روباه حرف او را بارور نکرد و شاخههای خالی ذرت را در اطراف دید خروس که خیلی ترسیده بود از اون مهلت خواست تا سه روز بعد ذرتهای او را پس دهد.
سه روز گذشت و خروس نتوانست ذرتهای او را تهیه کند او با ناراحتی اعتراف کرد و گفت:
او با مرغ و جوجههایش همه ذرتها را خوردند روباه عصبانی شد و گفت من هم تو را میخورم و او خروس را شکار کرد از آن به بعد روباهها همیشه خروسها را شکار میکنند آخر آن بسیار ترسناک بود.
درابتدای داستان چقدر روباه مهربان ودرستکاربودبطوری که اصلا به شخصیت اونمیخورد
اماعاقبت خروس راکه دوست نامردی برخورد.
ومن الان دلم ذرت آبپزمیخواد😋🌽🌽🌽
حتماخیلی خوشمزه بوده که خروس آنها راخورده.
روباه برگشت و دید در زمینش هیچ زرتی وجودنداردوهمهی ذرتها خراب شده بودند.
روباه حرف او را بارور نکرد و شاخههای خالی ذرت را در اطراف دید خروس که خیلی ترسیده بود از اون مهلت خواست تا سه روز بعد ذرتهای او را پس دهد.
سه روز گذشت و خروس نتوانست ذرتهای او را تهیه کند او با ناراحتی اعتراف کرد و گفت:
او با مرغ و جوجههایش همه ذرتها را خوردند روباه عصبانی شد و گفت من هم تو را میخورم و او خروس را شکار کرد از آن به بعد روباهها همیشه خروسها را شکار میکنند آخر آن بسیار ترسناک بود.
درابتدای داستان چقدر روباه مهربان ودرستکاربودبطوری که اصلا به شخصیت اونمیخورد
اماعاقبت خروس راکه دوست نامردی برخورد.
ومن الان دلم ذرت آبپزمیخواد😋🌽🌽🌽
حتماخیلی خوشمزه بوده که خروس آنها راخورده.