نظر 📚samira(◕ᴗ◕✿) برای کتاب صوتی مجموعه داستان پانی و پنی

مجموعه داستان پانی و پنی
📚samira(◕ᴗ◕✿)
۱۴۰۳/۰۹/۱۷
40
داستان در مورد دو خرس به نام پانی و پنی بود که در کلبهای در جنگل زندگی میکردند آنها روزها بازی میکردند در اطراف آنها دوستانی از قبیل آقا خرگوشه خانم جوجه تیغی و سنجاق کوچولو بود که به آنها بازی میکردند هانی با قلاب ماهیگیری برای خودشان و دوستانش ماهی میگرفت و پنی هم آتش درست کردن و کباب کردن را بلد بود روزی پانی و پنی تصمیم گرفتم به وسط جنگل بروند تا با حیوانات بیشتری دوست شوند و مکانهای بیشتری را کشف کنند در راه پنی خسته و به درختی تکیه داد و خوابید اما پانی ناگهان چشمش به کندوی عسل روی درختی افتاد پانی با خوشحالی دستش را داخل کندوی عسل برد اما همه زنبورها به پانی حمله کردند و او را نیش زدند پانی ناله کرد و پنی از خواب پرید و به سمت او رفت ملکه زنبورها بیرون آمد و گفت من تو را میشناسم تو خرس مهربان هستی اما این را بدان که نباید بدون اجازه دست به عسلهایم میزدی باید قبلش اجازه بگیری پانی با ناراحتی معذرت خواهی کرد و پنی بابت بخشیدن پانی از ملکه زنبورها تشکر کرد ملکه زنبورها نیز که خیلی مهربان بود یک کوزه عسل به آنها هدیه داد داستان به کودکان میآموزد که باید همیشه قبل از دست زدن به هر چیزی اجازه بگیریم
هیچ پاسخی ثبت نشده است.