کتاب ** «مردی بسیار پیر با بالهایی بسیار بزرگ» ** نوشتهی **گابریل گارسیا مارکز**، یه داستان کوتاه و پر از حس و حال جادوییه که سبک رئالیسم جادویی مارکز رو به خوبی نشون میده. داستان درباره یه مرد عجیبوغریب و خیلی پیر با بالهای بزرگه که توی یه روستای کوچیک و فقیر سقوط میکنه. مردم اول فکر میکنن اون یه فرشته است و بعدش حسابی ماجرا درست میشه!
این داستان به ظاهر ساده، پر از لایههای عمیق معناییه. مارکز توش سوالهای مهمی درباره ایمان، اخلاق، و انسانیت مطرح میکنه. مثلاً اینکه وقتی با چیزی ناشناخته یا معجزهآسا روبرو میشیم، چطوری رفتار میکنیم؟ مردم روستا به جای احترام گذاشتن به اون پیرمرد، ازش مثل یه ابزار استفاده میکنن تا پول دربیارن.
داستان فضای خیالانگیز و طنز خاصی داره که هم فکر آدم رو درگیر میکنه و هم یه جورایی دل رو میلرزونه. خوندنش مثل اینه که با یه آینه روبرو بشی و رفتارهای خودمون رو وقتی با ناشناختهها روبرو میشیم، توش ببینی.
اگه وقت کردی بخونیش، قول میدم حسش تا مدتها تو ذهنت بمونه! 😊
Ali Maghsudi
۱۴۰۳/۱۰/۱۶
دوست عزیز اینکار شما یعنی انتقادمثبت باید نظر بدی نه داستان رو تعریف کنی بزار ادمهای کنجکاو خودشون کتاب رو بخونن
این داستان به ظاهر ساده، پر از لایههای عمیق معناییه. مارکز توش سوالهای مهمی درباره ایمان، اخلاق، و انسانیت مطرح میکنه. مثلاً اینکه وقتی با چیزی ناشناخته یا معجزهآسا روبرو میشیم، چطوری رفتار میکنیم؟ مردم روستا به جای احترام گذاشتن به اون پیرمرد، ازش مثل یه ابزار استفاده میکنن تا پول دربیارن.
داستان فضای خیالانگیز و طنز خاصی داره که هم فکر آدم رو درگیر میکنه و هم یه جورایی دل رو میلرزونه. خوندنش مثل اینه که با یه آینه روبرو بشی و رفتارهای خودمون رو وقتی با ناشناختهها روبرو میشیم، توش ببینی.
اگه وقت کردی بخونیش، قول میدم حسش تا مدتها تو ذهنت بمونه! 😊