کتاب رمان گونه که داستان زندگی یک دختر در ابتدا خودشیفته رو بازگو میکنه که در دام عشق یک مرد بسیار قوی و خودشیفته میافته که اتفاقا این آدم به اون در رسیدن به آرزوهاش کمک میکنه و ساپورت میکنه و دختر وابسته به این مرد میشه در جاهای مختلف داستان شرایط مختلفی رو روایت میکنه که شاید برامون آشنا باشه توجه بیش از حد در ابتدا و بیتوجهی در ادامه و دیالوگهایی که در اون به قربانی حس بی ارزشی و تحریف واقعیت رو القا میکنه همینطور نشون میده که روان ما چطور مادرمون رو زندگی میکنه و در انتها در فصل آخر بیکباره دختر و تمام خانوادهاش شفا پیدا میکنن یکم برام عجیب بود
راهکار عملی در ارتباط با خودشیفتهها نمیده
راهکار عملی در ارتباط با خودشیفتهها نمیده