مفاهیم بسیاری را میتوان در کافکا در کرانه جستوجو کرد. مفاهیمی مانند مرگ و فقدان، عشقهای پرشور، ایدههای فلسفی گوناگون، جنگ، موسیقی، جنایت و بخشش مانند تکههای پازل در کنار هم قرار میگیرند و داستان را شکل میدهند؛ همهی این مفاهیم دست به دست هم میدهند تا در نهایت شخصیتهای داستان را به سمت سرنوشتشان هدایت کنند.
در همان فصل ابتدایی کتاب آمده: ((گاهی سرنوشت مثل توفان شنی است که مدام تغییر سمت میدهد. تو سمت را تغییر میدهی اما توفان دنبالت میکند تو باز برمیگردی، اما توفان با تو میزان میشود. این بازی مدام تکرار میشود، مثل رقص شومی با مرگ پیش از سپیدهدم. چرا؟ چون این توفان خود توست چیزی است در درون تو. بنابراین تنها کاری که میتوانی بکنی تن در دادن به آن است.)) این توفان شن همان تنشها و فراز و نشیبهای کتاب است
در همان فصل ابتدایی کتاب آمده: ((گاهی سرنوشت مثل توفان شنی است که مدام تغییر سمت میدهد. تو سمت را تغییر میدهی اما توفان دنبالت میکند تو باز برمیگردی، اما توفان با تو میزان میشود. این بازی مدام تکرار میشود، مثل رقص شومی با مرگ پیش از سپیدهدم. چرا؟ چون این توفان خود توست چیزی است در درون تو. بنابراین تنها کاری که میتوانی بکنی تن در دادن به آن است.)) این توفان شن همان تنشها و فراز و نشیبهای کتاب است