چقدرقشنگ بود من پازلشو داشتم که عکس پسر جنگل با خرس و ببر و میمون توش بود.
کارتونشون دیدم و این اولین بار بود که داستانو خوندم و بطور خلاصه جالب بود. در مورد پسری که در نوزادی نزد گرگها بزرگ شده، اما وقتی پلنگ خطرناک شرخان به جنگل آمد دیگرامن نبود و ببر بگیرا به او گفت تو باید نزد ادمها بروی اما موگلی نمیخواست بالاخره پس از لجبازیهای زیادم کدر شد و با دیدن دختری که میخواست از برکه آب ببرد پیش اورفت و صحبت کرد و باهم به دهکده آدمها رفتند.
کارتونشون دیدم و این اولین بار بود که داستانو خوندم و بطور خلاصه جالب بود. در مورد پسری که در نوزادی نزد گرگها بزرگ شده، اما وقتی پلنگ خطرناک شرخان به جنگل آمد دیگرامن نبود و ببر بگیرا به او گفت تو باید نزد ادمها بروی اما موگلی نمیخواست بالاخره پس از لجبازیهای زیادم کدر شد و با دیدن دختری که میخواست از برکه آب ببرد پیش اورفت و صحبت کرد و باهم به دهکده آدمها رفتند.