این کتاب روایت زنی را بیان میکند که اصالتاً از اهالی لهستان میباشد و پدرش بعد از جنگ جهانی دوم به امید پیدا کردن کار و شغل راهی آمریکا میگردد و پس از ازدواج دارای سه دختر یشود.
دختر اول بسیار زیبا، قد بلند و اهل مطالعه بوده و نویسنده که دختر سوم است، شوخ و کمی خپل و به قول خودش وظیفه خنداندن خانواده را بر عهده داشته است.
او رابطه بسیار نزدیک با خواهر اول داشته و خواهر نیز به او حسی شبیه مادرانه داشته است. این خانواده بسیار اهل مطالعه بوده و بیشترین چیزی که در خانه آنها پیدا میشده کتاب بوده است.
زندگی ادامه داشته تا اینکه خواهر بزرگ مریض شده، کارش به بیمارستان میکشد و بعد از آن متوجه میشود که سرطان پیشرفته داشته و زیاد زنده نخواهد بود. از همین جا مشکلات برای نویسنده به وجود میآید. او هر روز به دیدن خواهرش میرود و با کتابها و روزنامههایی که برای او میبرد سعی در تسکین آلام او دارد. ولی روزی که بیمارستان را ترک میکند بلافاصله با او تماس میگیرند و خبر مرگ آنماری را به او میدهد. پس از طی دوران سوگواری، تصمیم میگیرد برای پاسخ به این سوال که چرا فرصت زندگی به او داده شده ولی از خواهرش گرفته شده است رو به کتاب خواندن بیاورد و به جای هر دو، خود و خواهرش زندگی کند. بنابراین صمیم میگیرد در مدت یک سال هر روز یک کتاب را بخواند و برای آن خلاصه بنویسد یعنی ۳۶۵ کتاب در یک سال.
او که خودش دارای ۴ پسر از دبیرستانی تا پیش دبستانی دارد و بایستی به کارهای منزل درس و مشق بچهها، شوهرداری، پخت و پز و غیره بپردازد، مصمم است این تصمیم را حتما اجرایی نماید . با سپاس از کتابراه و خوانش بسیار زیبای خانم پاک ذات
دختر اول بسیار زیبا، قد بلند و اهل مطالعه بوده و نویسنده که دختر سوم است، شوخ و کمی خپل و به قول خودش وظیفه خنداندن خانواده را بر عهده داشته است.
او رابطه بسیار نزدیک با خواهر اول داشته و خواهر نیز به او حسی شبیه مادرانه داشته است. این خانواده بسیار اهل مطالعه بوده و بیشترین چیزی که در خانه آنها پیدا میشده کتاب بوده است.
زندگی ادامه داشته تا اینکه خواهر بزرگ مریض شده، کارش به بیمارستان میکشد و بعد از آن متوجه میشود که سرطان پیشرفته داشته و زیاد زنده نخواهد بود. از همین جا مشکلات برای نویسنده به وجود میآید. او هر روز به دیدن خواهرش میرود و با کتابها و روزنامههایی که برای او میبرد سعی در تسکین آلام او دارد. ولی روزی که بیمارستان را ترک میکند بلافاصله با او تماس میگیرند و خبر مرگ آنماری را به او میدهد. پس از طی دوران سوگواری، تصمیم میگیرد برای پاسخ به این سوال که چرا فرصت زندگی به او داده شده ولی از خواهرش گرفته شده است رو به کتاب خواندن بیاورد و به جای هر دو، خود و خواهرش زندگی کند. بنابراین صمیم میگیرد در مدت یک سال هر روز یک کتاب را بخواند و برای آن خلاصه بنویسد یعنی ۳۶۵ کتاب در یک سال.
او که خودش دارای ۴ پسر از دبیرستانی تا پیش دبستانی دارد و بایستی به کارهای منزل درس و مشق بچهها، شوهرداری، پخت و پز و غیره بپردازد، مصمم است این تصمیم را حتما اجرایی نماید . با سپاس از کتابراه و خوانش بسیار زیبای خانم پاک ذات