موضوع و ایده اصلی رمان جالبه و در نهایت هم داستان خیلی خوب پیش میره و تموم میشه.
ولی... اول اینکه یکم غیر قابل باوره که توی انگلستان یه زنی خودش رو به پلیس برسونه، بگه من دیگه نمیخوام با شوهرم زندگی کنم، بعد پلیس لبخند بزنه بگه زنه مشکل روانی داره. لااقل میدونم در آمریکا و کانادا که اگر مرده رئیس جمهور هم باشه اول مرده رو دستگیر میکنن بعد تازه تحقیق میکنن!
دوم (خطر اسپویل) اینکه من نفهمیدم چطور آخرش مرده رفت تو اطاق قرمز که زنه در رو ببنده روش!
سوم اینکه دلیل مرده برای کل کارهاش برای من جا نیفتاده! یکم توضیح داد ولی خود کاراکتر اصلی هم گفت که امکان داره هرچی گفته دروغ باشه. من که قانع نشدم.
خوانش البته خوب بود و حال و هوای داستان رو به خوبی منتقل میکرد. در کل در تخفیف و اگر وقت اضافه داریم برای مطالعه توصیه میشه.
ولی... اول اینکه یکم غیر قابل باوره که توی انگلستان یه زنی خودش رو به پلیس برسونه، بگه من دیگه نمیخوام با شوهرم زندگی کنم، بعد پلیس لبخند بزنه بگه زنه مشکل روانی داره. لااقل میدونم در آمریکا و کانادا که اگر مرده رئیس جمهور هم باشه اول مرده رو دستگیر میکنن بعد تازه تحقیق میکنن!
دوم (خطر اسپویل) اینکه من نفهمیدم چطور آخرش مرده رفت تو اطاق قرمز که زنه در رو ببنده روش!
سوم اینکه دلیل مرده برای کل کارهاش برای من جا نیفتاده! یکم توضیح داد ولی خود کاراکتر اصلی هم گفت که امکان داره هرچی گفته دروغ باشه. من که قانع نشدم.
خوانش البته خوب بود و حال و هوای داستان رو به خوبی منتقل میکرد. در کل در تخفیف و اگر وقت اضافه داریم برای مطالعه توصیه میشه.