نظر nadi ghorbani برای کتاب افسانه مورالو - جلد 1

افسانه مورالو - جلد 1
nadi ghorbani
۱۴۰۳/۰۵/۲۵
00
افسانه مورالو به خوبی به دو مفهوم اصلی امنیت و قدرت در بافتی خارق العاده و باور نکردنی پرداخته. تبدیل شدن به محافظ سورالون، قدرت یابی در حد اعلا خودش و مبارزه کردنی که اگه فقط در سطح زندگی شخصی آلدون بخواد باقی بمونه باز تجلی میل به قدرت آدمه، حتی برای معلمی کم توقع مثل آلدون. توصیف شخصیت سراسر بنفش رنگِ کارما اونو از همون ابتدا به رمز داستان تبدیل کرده بود. دختر کوچولوی غم ناک و کم حرفی که بعدا می فهمیم نطفه شوم وصلتی ممنوعه ست. کارما علاوه بر ارث بریِ موی بنفشِ پدرش مثل اون قدرت منده اما به حالتی ناپیدا، ناآگاهه و البته نامحدود؛ مثل پدرش قدرت منده چون با این که قدرتش رو خودش به دست نیاورده و مدعیه محافظ سولارونه واضح نیست دقیقا چه جنس قدرتی داره یا قراره بعد بلوغش چطوری ازش استفاده کنه. رابطه جنسی و لذت جنسی هم به شکل ابر قهرمانانه ای ترسیم شده. از موجودیت حیسان که یه تقابل بسیار منع شده ای از قدرت و امنیته بگیریم تا بلوغ ثانویه و تجربه لذت جنسی واقعی! قدرت مورالو و تجربه های ثانویه اش هم حاصل فعال شدن همون یه غده بی خاصیته و به همون اندازه انسان گونه و حقیرتر از قدرت کارما. شهرسازی و تمدن نوین و پیش روی سولارون آدم رو به وجد میاره. آمیزه ای از مهندسی شهری و ژنتیکی جالبی که در خلال روزمرگی های کیت یورگی ها بین سازه ها و موجودات ارتقا یافته ی ژنتیکی توصیف شده. شیوه ترکیب و نام گذاری شخصیت های داستان و وایب نام ها جالبه. مثلا اسم مونا برای خود من هم قدیسه ست. کلا یه مقداری اسم های جورواجور شخصیت ها زیاده ولی میشه گفت خلاقانه ست. درنهایت هم سارنیای پژوهش گر و خونسرد، زن دانشمندی که خودش رو مالک علم می دونه و هر جنبده ای رو در خدمت علم؛ دلالی علم می کنه برای صاحبان قدرت.
هیچ پاسخی ثبت نشده است.