نظر 📚samira(◕ᴗ◕✿) برای کتاب صوتی ماجراهای تام سایر

ماجراهای تام سایر
📚samira(◕ᴗ◕✿)
۱۴۰۳/۰۵/۱۵
00
داستان تام پسر بازیگوشی بود که به حرف خالهاش گوش نمیداد خاله از دست او زیاد ناراحت میشد اما او را دوست داشت داستان خرافات زیادی داشت اینکه تام افسردگی گرفته بود و خاله هر روز روی او یک سطل آب سرد میریخت و سپس او را در لحافی میپیچاند تا بهبود یابد یا او را یا او را زیر آب داغ امتحان میکرد ا داخل آب عصاره رژیم میریخت و وقتی میدید اثر ندارد سراغ مسکن رفت. آن جا که تام و دوستش فکر میکرد برای از بین بردن زگیل باید گربه مرده را نیمه شب در گور چال کنیم یاتام گفته بود که آب بارانی که در کنده درخت جمع میشود نیمه شب دستمان را داخلش بگذاریم و وردی بخوانیم یا لوبیا را نصف کنیم خون زگیل را در نصفی ریخته و نیمه شب چال کنیم و نصف لوبیای دیگر را بسوزانیم!! اینکه تام و دوستش گفته بودند گر تیلهای را در جایی دفن کنیم و ۱۴ روز بعد به سراغش برویم تمام تیلههای گمشده آن جا خواهد بود!! خاله پالی از دست شیطنتهای تام حرص میخورد اما به جبران آن ماری دختر عاقلی بود او حتی در مسابقات حفظ آیات اول شده بود یا سید به حرف خاله همیشه گوش میداد و از مدرسه فرار نمیکرد. آن جا که تام و بکی در غار گم شده بودند نیز جالب بود تا این دهلیزهای تو در تو پیچ در پیچ با چالهها و درهها راببیند اما آن جا که تام و دو دوست دیگرش به مدت یک هفته یا شاید هم بیشتر خارج از خانه آن طرف دریاچه بودند دور از ادب و نزاکت بود.
هیچ پاسخی ثبت نشده است.