این کتاب که در سبک ژورنال نویسی نگاشته شده کتابی آسان و قابل فهم است زیرا حرفهایی را نوشته است که زیاد شنیده شدن، لمس شدن، و در واقع حرفهای دل هرکسی است که عشق وجدایی را تجربه کرده است، و میتوان گفت نویسنده همهی چیزهای سطحی از یک جدایی را بیان کرده و خلاقیت نوشتن حرفهای عمیق، درونی و جدید را ندارد نویسنده در این کتاب اثر جدیدی را خلق نکرده و از کلمات زیبا و دلنشینی استفاده نکرده است اما میتوان گفت که تمام حرفهایی که بعد از جدایی همه میگویند و میشنوند در این کتاب دیده میشود و این یک ویژگی مثبت است
امای دیدگاه دیگهای که وجود دارد این است، افرادی که جدایی را تجربه کردهاند با دیدن نام این کتاب (365 روز بدون تو) به سمت این کتاب جذب میشوند و از آنجایی که نوشتههای کتاب سطحی است مخاطب میتواند با آنها همزاد پنداری کند و حتی به یاد خاطراتی که خود نیز تجربه کرده اشک بریزد و طبیعی است که حال مخاطب بد میشود پس خوب است که نویسنده در کتاب خود جمع بندی درستی داشته باشد و بتواند حال خوب را در آخر کتاب به مخاطب القا کند و برای مخاطب خود کتابی مفید نوشته باشد اما چیزی که من در این کتاب دیدم حال بد بعد از اتمام کتاب بود که نصیب خواننده میشد.
امای دیدگاه دیگهای که وجود دارد این است، افرادی که جدایی را تجربه کردهاند با دیدن نام این کتاب (365 روز بدون تو) به سمت این کتاب جذب میشوند و از آنجایی که نوشتههای کتاب سطحی است مخاطب میتواند با آنها همزاد پنداری کند و حتی به یاد خاطراتی که خود نیز تجربه کرده اشک بریزد و طبیعی است که حال مخاطب بد میشود پس خوب است که نویسنده در کتاب خود جمع بندی درستی داشته باشد و بتواند حال خوب را در آخر کتاب به مخاطب القا کند و برای مخاطب خود کتابی مفید نوشته باشد اما چیزی که من در این کتاب دیدم حال بد بعد از اتمام کتاب بود که نصیب خواننده میشد.