نظر برکه برای کتاب آذرگان (سرگذشت آب و آتش)

آذرگان (سرگذشت آب و آتش)
برکه
۱۳۹۸/۰۱/۱۹
170
و بالاخره پایان سرگذشت آب و آتش از کل داستان تنها یک لبخند موند برای من صحنهی آخر و خیلی دوست داشتم صحنهی قشنگی بود اقدامات خسرو انوشیروان بزرگی ایران باستان که باعث غرور همهی ما با اندکی دست مایهی تاسفه که خیلی هامون هنوز تاریخ و درست نمیشناسیم و ادعای ایرانی بودن داریم من اینقدر تو داستان غرق شدم که انگار خودم داشتم تجربهاش میکردم گاهی باید منو از داستان میکشیدن بیرون اینقدر که همه چی برام واقعی بود اما خوب کماکان همون یک لبخند من گاهی دایانا رو بینهایت بچه تصور میکردم کسی که دقیقا نمیدونه وی میخواد و بلاتکلیفه پوریا رو جدا از پادشاهی یک آدم کاملا متفاوت و گاهی غیر قابل تحمل میدیدم همیشه دلم برای کارن میسوخت نمیتونستم بپذیرم یک نفر اینقدر خوب باشه ولی دایانا کنارش فقط خوشحال باشه نمیتونستم درک کنم اولویت پوریا همیشه دایانا بود حتی وقتی ارشیا با خطر مواجه میشد اگر بخوام به طور کلی بگم یه عنوان یک داستان تاریخی عالی بود اما بعد عاشقانهاش تلخ بود غم داشت شاید هم گهگاه ناجوانمردانه عشق زیبای کارن و دایانایی که هم به خودش هم به پوریا و کارن ظلم کرد.... اما در کل ممنون ازتون خانم برادران. ♥️♥️♥️
هیچ پاسخی ثبت نشده است.