نظر خانمِ عشقِ کتابـ📚 برای کمیک علاءالدین و چراغ جادویش

کمیک علاءالدین و چراغ جادویش
کارلوس ای. کورنجو، چیکوی دلا فونته
۵۰۶ رای
خانمِ عشقِ کتابـ📚
۱۴۰۳/۰۴/۲۱
خطر اسپویل :
علاءالدین یه پسر یتیم هست که مادرش زندگی میکند و خیلی فقیر هستند او نارحت بود که پدرش فوت شده و کسی نیست که به او حرفه ایی یاد بدهد و از او ومراقبت کند تا اینکه یک مرد ژولیده به سمت او می اید و ادعا میکند که عموی اوست و پدرش گفته که به فلان غار برو و یک چراغ را بیرون بیاور و به عمویت بده و در عوض او به تو حرفه ایی میآموزد پسرک قبول کرد و به درون غار رفت ولی آن مرد بدجنس کاری کرد که در غار بسته شد و ریزش کرد و علاءالدین گیر افتاد او که ناراحت بود چراغ را تمیز کرد و غولی بیرون آمد و از او خواست آرزویی کند اولین ارزو او آن بود که از انجا خارج شود بعد ارزو کرد که برای خانه گوشت و مرغ و غذاهای خوب بیاورند و لباس برازنده ایی برای مادرش. بعد هم آرزو کرد که با دختر پادشاه ازدواج کند و این آرزو هم برآورده شد یک روز آن مرد بدجنس که علاءالدین را در غار افکنده بود میشنود که او داماد شاه شده و میفهمد که علاءالدین حتما چراغ را در دست دارد یک روز که علاءالدین به شکار رفته بود مرد بدنجس به خانه او رفته و چراغ او را با یک شتر و یک طوطی و اموالی دیگر معاوضه میکند بعد ارزو میکند که همه چیزهایی که علاءالدین دارد مال او بشود علاءالدین که از این موضوع آگاه میشود به وسیله غول حلقه که آن مرد بدجنس داده بود به نزد همسرش برمیگردد و با آن مرد بدجنس میجنگد و بعد از آن چراغ را در صندوقی پنهان کرده و کلید آن را در دریا میاندازد تا دیگر دست سودجویان به او نرسد
هیچ پاسخی ثبت نشده است.
👋 سوالی دارید؟