نظر 📚samira⁦(⁠◕⁠ᴗ⁠◕⁠✿⁠)⁩⁦ برای کتاب چگ ویت اسکیلت فرار می کند

چگ ویت اسکیلت فرار می کند
اندرو گیبسون، مژده دقیقی
۴۴۱ رای
📚samira⁦(⁠◕⁠ᴗ⁠◕⁠✿⁠)⁩⁦
۱۴۰۳/۰۲/۱۶
یک داستان علمی تخیلی بود در مورد مخترع اسکیلت که در حال ساخت یک ماشین بود اما او مرده بود و و دشمنان او که همه مخترع بودند به دنبال آن ماشین بودند آقای اسکیلت یک پسر داشت که در آسایشگاه بود و قصد داشت که او با آن ماشین دست یابد چگ ویت اسکلیت از آسایشگاه فرار کرد او به کمک پسر بچه به نام جرمی وسایل پدرش را پیدا کرد یک صندوق که داخل آن یک بالن جمع شده یک وسیله موسیقی کوچک یک عصا یک شعله افکن یک کلید بود بالن را به راه انداختند در واقع هر یک از آن وسایل رازهایی داشت که به وسیله آن با آن ماشین می‌رسیدند در آسمان با دشمنان پدرش مک گرا و ارول و ترول روبرو شدند آن‌ها نیز به دنبال ماشین بودند اما تعداد ماشین هوایی آنان را نجات داد در واقع آنان هواداران گمنام بودند هواداران گمنام نیز به جرمی و چگ ویت ملحق شدند تا به آنان کمک کنند با هوکی‌ها که تعداد زیادی موجود هوایی بودند نیز مبارزه کردند. سرانجام به کوهی رسیدند در آن جا نیز موانعی که با معما حل می‌شد روبرو شدند چگ ویت به همراه دوستانش از آن‌ها نیز گذشتند وقتی به ماشین پدرش رسید فهمید که آن ماشین رویاهای مردم را به واقعیت تبدیل می‌کند ماشین را روشن کرد فیلمی از پدرش ظاهر شد که گفت پسرم من این ماشین را ساختم که رویاها را به واقعیت تبدیل کند و موفق هم شدم اما رویاهای همه یکسان نیست بعضی‌ها رویاهای خبیثی دارند و بعضی نه تمام تلاشم را کردم که جلوی بعضی از رویاها را بگیرم اما ماشین گفت یا همه رویا یا هیچ!! این بود که تصمیم گرفتم همه اینجا را منفجر و نابود کنم پس هرچه زودتر اینجا را ترک کن چگ ویت اسکیلت با دوستانش از آن جا خارج شدند و این یک ماجراجویی برای آنان بود. پایان
هیچ پاسخی ثبت نشده است.
👋 سوالی دارید؟