داستان رو میشه در شراب، غذا و شراب خلاصه کرد، در واقع نویسنده احساس پوچی و بی هدفی که شخصیتها بعد از جنگ حس میکنن نشان میدهد. شخصیت نمیتوانند احساسات خودشان رو بیان کنند و فقط به مشروب متوسل میشن و رابرت تنها کسی که احساساتش رو با عمل نشان میدهد، هم مورد تمسخر و نفرت قرار میگیرد، شخصیت زن هم مانند بقیه سرگردان هست. به نظرم ضعف کتاب در اینه که افراد مشکلات مالی ندارن، حتی کسی هم که ورشکست شده باز هم پول دارد که خوشگذرانی کند.
به نظرم بخش جذاب کتاب، فقط بخشهای مربوط به سفر به اسپانیا برای دیدن گاوبازی هست.
در کل رمانی نیست که آنقدر جذاب باشد که به راحتی بشه تمامش کرد، حتی استحالهای هم در شخصیتها رخ نمیده، برشی از زندگی چند جوان آسیب دیده جنگ هست.
ممنون از راوی محترم که تمام سعی خود رو کرده بود که این رمان خسته کننده رو به بهترین نحو و با هیجان اجرا کند
به نظرم بخش جذاب کتاب، فقط بخشهای مربوط به سفر به اسپانیا برای دیدن گاوبازی هست.
در کل رمانی نیست که آنقدر جذاب باشد که به راحتی بشه تمامش کرد، حتی استحالهای هم در شخصیتها رخ نمیده، برشی از زندگی چند جوان آسیب دیده جنگ هست.
ممنون از راوی محترم که تمام سعی خود رو کرده بود که این رمان خسته کننده رو به بهترین نحو و با هیجان اجرا کند