نقد تمامی دوستان کامل و با شرح جزئیات بود. پس من تکرارش نمیکنم. به نظرم داستان در اوج تمام شد که مولی، خدمتکاری ساده لوح و بسیار مسولیت پذیز از دقایق اول قتل تو هتل با دونستن اصل داستان، همه رو سر کار گذاشت و واقعیت رو تا دو ماه بعد هم کتمان کرد. این کار هوش زیادی میخواد. البته باید در نظر داشت که مولی یک اوتیسم بود مثل تمام اوتیسمیهای عزیز دارای روحی پاک و قلبی بزرگ و بدون شیله پیله.
در ضمن به نظر من دربان هتل ارتباط خونی بسیار نزدیکی به مولی داره که تا آخر این راز از عشق نافرجامش رو تو سینهاش نگه میداره.
اعتراف میکنم از شدت تمیز بودن و اهمیت دادنش به نظافت گاهی ترغیب میشدم و پامیشدم اتاقها رو مرتب میکردم. یعنی واقعا بهم انگیزه میداد.
سپاس بسیار از خانم حجت پناه عزیز بابت تسلط وخوانشِ حرفهای شون
همچنین ممنون از مترجم خانم بهاره رستمی
در ضمن به نظر من دربان هتل ارتباط خونی بسیار نزدیکی به مولی داره که تا آخر این راز از عشق نافرجامش رو تو سینهاش نگه میداره.
اعتراف میکنم از شدت تمیز بودن و اهمیت دادنش به نظافت گاهی ترغیب میشدم و پامیشدم اتاقها رو مرتب میکردم. یعنی واقعا بهم انگیزه میداد.
سپاس بسیار از خانم حجت پناه عزیز بابت تسلط وخوانشِ حرفهای شون
همچنین ممنون از مترجم خانم بهاره رستمی