داستان خیلی کند پیش میره و بعد از یک مدت خسته کننده میشه و دلیل این خسته کننده شدن نداشتن هیچ رمز و رازی داخل داستان هست نه این که رمز و رازی نداشته باشه ولی از ان رمز و رازها صحبت نشده باید خیلی حوصله داشته باشی و رمان رو تا حدی ادامه بدهی که به جایی برسه که متوجه بعضی از رازهای داخل کتاب بشی (یعنی این که اگر شما رمان رو تا نصفه خونده باشی و کسی توضیح درباره رمان از شما بخواد شما فقط میتونین بگویید ماجرایی یک فردی در آخر الزمانی که در ان رباتها و هیولاها زندگی میکنن و این که ان فرد حافظهی خودش رو از دست داده و با چند نفر راهی یک سفر میشه و چند نکتهی خیلی ریز تر از این هایی که گفتم) و دوم اینکه موضوع خیلی تکراری هست و اینکه دنیا به پایان خودش میرسه یک موضوع به شدت تکراریه و حالا بماند که رباتها و هیولا هم در داستان هستند و این ها هم موضوعات
خیلی تکراری هستند سوم این که گونههای رو معرفی کرده بود که از انسان برتر هستند و این باعث آزار خواننده میشه چون که انسان به طور ذاتی دوست داره برتر از دیگران باشه چه برسه به این که کل گونهی انسان ضعیف تر از یک گونهی دیگه باشه و این موضوع برای یک رمان خوب نیست چون زمانی که کسی میخواد رمانی رو بخونه دوست داره یک داستان زیبا و سرگرم کننده ببینه نه این که یک موضوع مدام باعث آزارش بشه
خیلی تکراری هستند سوم این که گونههای رو معرفی کرده بود که از انسان برتر هستند و این باعث آزار خواننده میشه چون که انسان به طور ذاتی دوست داره برتر از دیگران باشه چه برسه به این که کل گونهی انسان ضعیف تر از یک گونهی دیگه باشه و این موضوع برای یک رمان خوب نیست چون زمانی که کسی میخواد رمانی رو بخونه دوست داره یک داستان زیبا و سرگرم کننده ببینه نه این که یک موضوع مدام باعث آزارش بشه