داستانی واقعی از کشمکش نفسانیات درونی، که درون هر فرد طبیعی و آدمیزادی وجود دارد. کشمکشی که در بطن وجودی آدمیزاد ریشه دارد.
جووانی ورگا، در داستانی کوتاه چنان ماده گرگ افسانهها را به تصویر خواننده در میآورد که بدون هیچ بهانه برای نام نگذاشتن، وجود او را در کتاب ماده گرگ، به مخاطبش معرفی میکند و خواننده نیز آن را به وضوح در مییابد.
ریشه این کشش از خواستن یک زن نشأت نمیگیرد و تا مردی خودش کشش نداشته باشد این ممکن نیست و باور این ریشه در وجود جنسیت مردان بیشتر وجود دارد و به قول بزرگی...
در انتهای داستان وضوح این برتری و کشمکش نیز به خوبی دیده میشود. تصویر روی جلد و قدرت شخصیتپردازی گویا و قوی است.
جووانی ورگا، در داستانی کوتاه چنان ماده گرگ افسانهها را به تصویر خواننده در میآورد که بدون هیچ بهانه برای نام نگذاشتن، وجود او را در کتاب ماده گرگ، به مخاطبش معرفی میکند و خواننده نیز آن را به وضوح در مییابد.
ریشه این کشش از خواستن یک زن نشأت نمیگیرد و تا مردی خودش کشش نداشته باشد این ممکن نیست و باور این ریشه در وجود جنسیت مردان بیشتر وجود دارد و به قول بزرگی...
در انتهای داستان وضوح این برتری و کشمکش نیز به خوبی دیده میشود. تصویر روی جلد و قدرت شخصیتپردازی گویا و قوی است.