این رمان داستان نا آرامیهای دن بود و حاشیه نشینانش، با شخصیت پردازی و موقعیت پردازیهای بسیار درست و دقیق به گونهای که به خوبی متوجه تسلط نویسنده به قصه میشویم. سیاهی و تباهی جنگ و بیهودگی و دروغ بودن آرمانهای انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ را به خوبی میتوان از سطر سطر رمان دریافت. گریشکا که شخصیت محوری داستان است اگر چه درگیر رذیلت ها است ولی به کلی از صفات انسانی تهی نیست و همین خاکستری بودن سبب هم ذات پنداری مخاطب میشود.
تک تک شخصیتها و حتی فرعیها به خوبی پرداخت شدهاند. توصیف صحنههای جنگ و آن جا که از کشته پشته درست میشود آنقدر دقیق و دل آزار است که گویی جلو چشم رژه میروند. توصیفات طبیعت به گونهای در دل داستان جا شده که رود دن و طبیعت و پرنده و درخت و استپ هر کدام دارای شخصیت هستند. درباره روایت اثر فقط میتوان تمام قد ایستاد و به جناب عمرانی ادای احترام کرد. گویی یک راوی هزار حنجره برایمان قصه میگوید که حتی از صداسازی برای شخصیتهای فرعی هم نمیگذرد. با سپاس از کتابراه
تک تک شخصیتها و حتی فرعیها به خوبی پرداخت شدهاند. توصیف صحنههای جنگ و آن جا که از کشته پشته درست میشود آنقدر دقیق و دل آزار است که گویی جلو چشم رژه میروند. توصیفات طبیعت به گونهای در دل داستان جا شده که رود دن و طبیعت و پرنده و درخت و استپ هر کدام دارای شخصیت هستند. درباره روایت اثر فقط میتوان تمام قد ایستاد و به جناب عمرانی ادای احترام کرد. گویی یک راوی هزار حنجره برایمان قصه میگوید که حتی از صداسازی برای شخصیتهای فرعی هم نمیگذرد. با سپاس از کتابراه