چارلز دیکنز ۱۸۱۲-۱۸۷۰ (نویسنده غیر محبوب من در اوج کتاب خوانی)
دیکنز پسرک فقیر و درنهایت خبرنگار نویسندهی قابلی شد که الان جزئی از نویسندههایی است که باید تمامی کتابهایش را مرور کنم. کتابهایی هستند که باید به سن خاصی رسید تا عمق مطلب را درک کرد، مثل کتابهای «جورج اورول» و چارلز دیکنز را وقتی شروع کردم که هنوز در دوران نوجوانی بودم و نثر سنگین و داستانهایی که از قلب جامعه روایت میشد برایم خسته کننده و کسالت بار بود. اما بعد از گذشت سالیان تبدیل شدند به موضوعات مورد علاقه من.
یکی از معروفتربن کتابهای چارلز دیکنز که همیشه از خواندنش ابا میکردم اما کمتر جایی بود که اسم چارلز دیکنز بیاید و سخنی از این کتاب نباشد. کتابی که به واسطه تصاویر لختی که از جامعه ارائه میدهد تا مدتها در ذهن خواننده خواهد ماند.
داستان مردمان عادی، اشرافزادهها، رعیتهای مفلوک که هر کدام داستان خود را دارند و با شهر خواندن دو کشور مهم آن زمان (انگلستان و فرانسه) آن را به کل دنیا تعمیم میبخشد. کمتر کسی است که جمله «اگر نان ندارید، کیک بخورید» از مری آنتوانت ملکه وقت فرانسه به هنگام انقلاب بزرگ فرانسه را نشنیده باشد. کتاب شما به اعماق فاجعه فاصله طبقاتی آن دوران میبرد بی آنکه قضاوتی سیاه و سفید داشته باشد. خوبها خیلی هم خوب نیستند و بدها نیز. در هر جایی و هر طبقهای از انسانها هیولاهایی وجود دارند و فرشتگانی که ممکن است در لباس یک قبر دزد یا یک آدم عادی باشند. آدمهایی که تغییر میکنند به سمت بهتر شدن و بدتر شدن. قدرت عامه مردم که با پروپاگاندها اشک میریزند و دوباره به همان دلیل آدمهای زنده را در خیابان سلاخی میکنند و بر جسد آنها جشن میگیرند.
دیکنز پسرک فقیر و درنهایت خبرنگار نویسندهی قابلی شد که الان جزئی از نویسندههایی است که باید تمامی کتابهایش را مرور کنم. کتابهایی هستند که باید به سن خاصی رسید تا عمق مطلب را درک کرد، مثل کتابهای «جورج اورول» و چارلز دیکنز را وقتی شروع کردم که هنوز در دوران نوجوانی بودم و نثر سنگین و داستانهایی که از قلب جامعه روایت میشد برایم خسته کننده و کسالت بار بود. اما بعد از گذشت سالیان تبدیل شدند به موضوعات مورد علاقه من.
یکی از معروفتربن کتابهای چارلز دیکنز که همیشه از خواندنش ابا میکردم اما کمتر جایی بود که اسم چارلز دیکنز بیاید و سخنی از این کتاب نباشد. کتابی که به واسطه تصاویر لختی که از جامعه ارائه میدهد تا مدتها در ذهن خواننده خواهد ماند.
داستان مردمان عادی، اشرافزادهها، رعیتهای مفلوک که هر کدام داستان خود را دارند و با شهر خواندن دو کشور مهم آن زمان (انگلستان و فرانسه) آن را به کل دنیا تعمیم میبخشد. کمتر کسی است که جمله «اگر نان ندارید، کیک بخورید» از مری آنتوانت ملکه وقت فرانسه به هنگام انقلاب بزرگ فرانسه را نشنیده باشد. کتاب شما به اعماق فاجعه فاصله طبقاتی آن دوران میبرد بی آنکه قضاوتی سیاه و سفید داشته باشد. خوبها خیلی هم خوب نیستند و بدها نیز. در هر جایی و هر طبقهای از انسانها هیولاهایی وجود دارند و فرشتگانی که ممکن است در لباس یک قبر دزد یا یک آدم عادی باشند. آدمهایی که تغییر میکنند به سمت بهتر شدن و بدتر شدن. قدرت عامه مردم که با پروپاگاندها اشک میریزند و دوباره به همان دلیل آدمهای زنده را در خیابان سلاخی میکنند و بر جسد آنها جشن میگیرند.