مفهوم اندیشههای نویسنده، عمیق اندیشی جالبی را موجب میشود. شر نبود خیر نیست؛ در واقع مقایسهی خیر و شر نه از بعد شناختی و نه وجودی، همسان و هم اندازهی هم نیست.
نویسنده برای بسط منظور خود بخشهایی از کتابها و فیلمها را نقل و تحلیل میکند که این امر، خود به بیشتر یاد گرفتن از این کتاب منجر میشود. برای مثال، در فصل «لذت وقیح» علنا به صورت مبسوط، به تحلیل و نقد مکبث و اتلو میپردازد.
با اینکه در سراسر کتاب، تری ایگلتون بسیار مسلط به موضوع پیش میرود، تنها ایرادی که میتوان به او گرفت، موضعگیری آشکار و افراطیاش در اعلام تنفرش از نازیسم است که کتاب را از بیطرفی بیرون میآورد و برای بقیه ایدهها و نظرات نویسنده سمت و سویی را در ذهن میسازد. به نظرم این جهتگیری را میتوانست در لفافه پنهان کند تا تیزی کلامش اینطور بُرنده نباشد! گاهی مثال زدن از آنها انقدر تکرار میشود که برای مخاطب شک برانگیز میشود که نکند این کتاب فقط با هدف تقبیح نازیها نوشته شده!
به هر ترتیب جدا از این مسئله، عقاید نویسنده همواره بر سر چالش هدفمند بودن (آگاهانه، ارادی و منفعتی بودن) یا نبودن (یا همان ذاتی بودن) شر است. مهمترین و کلیترین پیام این کتاب هم خلاصه در درک این موضوع است که شر، جایگاه ویژه و مستقل خودش را دارد و اینکه شر آغاز تباهی و چیزی شیطانی نیست؛ و همانطور که شر، تاریکی و خیر، هم نشان از روشنایی نیست، شر، هم «متضاد» خیر یا «نبود» خیر نیست.
پینویس: در مقایسه با متن اصلی، متاسفانه ترجمه،
تغییر و تحریفهایی دارد که کاملا محسوس است و اصلا قابل چشمپوشی نیست.
نویسنده برای بسط منظور خود بخشهایی از کتابها و فیلمها را نقل و تحلیل میکند که این امر، خود به بیشتر یاد گرفتن از این کتاب منجر میشود. برای مثال، در فصل «لذت وقیح» علنا به صورت مبسوط، به تحلیل و نقد مکبث و اتلو میپردازد.
با اینکه در سراسر کتاب، تری ایگلتون بسیار مسلط به موضوع پیش میرود، تنها ایرادی که میتوان به او گرفت، موضعگیری آشکار و افراطیاش در اعلام تنفرش از نازیسم است که کتاب را از بیطرفی بیرون میآورد و برای بقیه ایدهها و نظرات نویسنده سمت و سویی را در ذهن میسازد. به نظرم این جهتگیری را میتوانست در لفافه پنهان کند تا تیزی کلامش اینطور بُرنده نباشد! گاهی مثال زدن از آنها انقدر تکرار میشود که برای مخاطب شک برانگیز میشود که نکند این کتاب فقط با هدف تقبیح نازیها نوشته شده!
به هر ترتیب جدا از این مسئله، عقاید نویسنده همواره بر سر چالش هدفمند بودن (آگاهانه، ارادی و منفعتی بودن) یا نبودن (یا همان ذاتی بودن) شر است. مهمترین و کلیترین پیام این کتاب هم خلاصه در درک این موضوع است که شر، جایگاه ویژه و مستقل خودش را دارد و اینکه شر آغاز تباهی و چیزی شیطانی نیست؛ و همانطور که شر، تاریکی و خیر، هم نشان از روشنایی نیست، شر، هم «متضاد» خیر یا «نبود» خیر نیست.
پینویس: در مقایسه با متن اصلی، متاسفانه ترجمه،
تغییر و تحریفهایی دارد که کاملا محسوس است و اصلا قابل چشمپوشی نیست.