کتاب جالبی بود، بخاطر داستان متفاوتش خوندم که از همون اول هم این تفاوت حس میشه
در واقع داستان متفاوت نیست و انتظار چیز تخیلی ازش نداشته باشید، همون داستان همیشگیه جامعه است فقط این بار از دید دیگهای و از زاویهی دیگهای بهش نگاه شده و طنز تلخی رو با خودش همراه کرده.
روند داستان بد نیست ولی بعد به مدت برای من خسته کننده شد و فقط میخواستم ببینم آخرش چی میشه.
(خطر اسپویل)
آلن توی این خانواده مثل نقطهی سفید کوچولویی بود که تویه صفحهی سیاه و خاکستری گذاشته شده. اون توی خانوادهای به دنیا اومده بود که هدف زندگیشون خودکشی کردن بود و کسی رو نمیدید جز اونایی که میومدن تو اون مغازه تا خودکشی کنن. این برام عجیب بود چطور ممکنه تو همچین خانوادهای چنین بچهای با این حجم از شادی و دید مثبت به زندگی وجود داشته باشه ولی با توجه به آخر داستان انگار فقط داشته خودش و ما و خانواده اشو گول میزده تا به هدف متفاوتی که داشته برسه. شاد کردن خانواده اش، تغیر هدفشون، نشون دادنش لذتهای زندگی به عزیزترین هاش...
توقع چنین پایانی رو براش نداشتم
در واقع داستان متفاوت نیست و انتظار چیز تخیلی ازش نداشته باشید، همون داستان همیشگیه جامعه است فقط این بار از دید دیگهای و از زاویهی دیگهای بهش نگاه شده و طنز تلخی رو با خودش همراه کرده.
روند داستان بد نیست ولی بعد به مدت برای من خسته کننده شد و فقط میخواستم ببینم آخرش چی میشه.
(خطر اسپویل)
آلن توی این خانواده مثل نقطهی سفید کوچولویی بود که تویه صفحهی سیاه و خاکستری گذاشته شده. اون توی خانوادهای به دنیا اومده بود که هدف زندگیشون خودکشی کردن بود و کسی رو نمیدید جز اونایی که میومدن تو اون مغازه تا خودکشی کنن. این برام عجیب بود چطور ممکنه تو همچین خانوادهای چنین بچهای با این حجم از شادی و دید مثبت به زندگی وجود داشته باشه ولی با توجه به آخر داستان انگار فقط داشته خودش و ما و خانواده اشو گول میزده تا به هدف متفاوتی که داشته برسه. شاد کردن خانواده اش، تغیر هدفشون، نشون دادنش لذتهای زندگی به عزیزترین هاش...
توقع چنین پایانی رو براش نداشتم